در دست پیر میکده گلرنگ باده بود
یا عکس روی مغبچه در می فتاده بود
رفتم به دیر و شوکت رندان بساحتش
از هر چه در خیال درآید زیاده بود
پیر مغان نشسته به صد حشمت و جلال
گردون بقد خم به درش سر نهاده بود
رندان مست هر یکی از رتبه رفیع
با اهل عرش چشم حقارت گشاده بود
هر سو ز حسن مغبچه شوخ و ساده رو
نقش دوصد خیال به دلهای ساده بود
پیر مغان اشارت جام میم نمود
از حاصل حیات خود اینم اراده بود
فانی صفت به مغبچه جان ساختم فدا
پنداشتم که مادر دهرم نزاده بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف فضایی از میخانه و حال و هوای رندان مست است. شاعر به حکایت پیر میکده اشاره میکند که در دستانش بادهای رنگین دارد و زیباییهای صورت مغبچه (دلربا) در میافتد. شاعر به دیر (مکانی مقدس) میرود و میبیند که رندان در این مکان به شادی و مستی مشغولاند. پیر مغان با جلال و شکوه نشسته و رندان از عرش به آنها خیره شدهاند. زیبایی مغبچه و تصورات دوگانهاش دلهای ساده را مشغول کرده است. در پایان، شاعر به نشانهای از زندگی و فانی بودن اشاره کرده و بیان میکند که عشق به مغبچهاش او را از دنیا جدا کرده است.
هوش مصنوعی: در دست پیر میکده، جامی پر از شراب رنگین بود یا تصویری از چهره محبوب در میتابید.
هوش مصنوعی: به دیر رفتم و دیدم که رندان در آنجا جلوهای دارند که از هر تصوری که بتوان در ذهن داشت، بیشتر است.
هوش مصنوعی: سالخوردهی بزرگمرد مغان، با شکوه و عظمت فراوان در جایی نشسته بود و به قدِ خمیدهاش، سرش را بر درش گذاشته بود.
هوش مصنوعی: بسیاری از آدمهای شیرینزبان و حقیقتجو، که در مقام و منزلت بلندی قرار دارند، به اهل آسمان نگاهی تحقیرآمیز داشتند.
هوش مصنوعی: هر جا که بروم، زیباییهای دخترک بازیگوش و معصوم، نقشهای زیادی از خیال و آرزوها را در دلهای ساده و قلبهای بیآلایش به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: پیر مغان به من نشان داد که نوشیدن جام می، نمایانگر نتیجه و هدف زندگی من است.
هوش مصنوعی: من با صفاتی زودگذر و فناپذیر، وجود خود را در دنیای عشق و محبت شکل دادم و فکر میکردم که مادرم که زمان را نمادین میسازد، مرا به دنیا نیاورده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک چند روزگار نه از راه مکرمت
بر ما دری ز نعمت گیتی گشاده بود
چون چیز اندکی به هم افتاد باز برد
گفتی که نزد ما به امانت نهاده بود
وامروز هرکه گویدم آن نیم ثروتی
[...]
دوشم خیال روی تو در سر فتاده بود
گوشی در بهشت برویم گشاده بود
تا تو ز در درآنی و مجلس دهی فروغ
شب نا بروز شمع به پا ایستاده بود
ساقی به یاد روی توام هر قدح که داد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.