ز سر آب حیاتم می آگهی آورد
به کوی میکده خضرم به همرهی آورد
چنان که کشتی سایل سپهر بین ز هلال
ببزم دردکشان ساغر تهی آورد
می صبوح کشان جان به باد خواهم داد
که بوی دوست نسیم سحرگهی آورد
چه میکده است که درد سفال او در سر
گدای را هوس افسر شهی آورد
برهن خرقه اگر عاقلی بیا می نوش
که شیخ جانب دیرش ز ابلهی آورد
چو خورد باده به خرگاه ماه من ناهید
ز بهر بزم وی آهنگ خر گهی آورد
کمند زلف تو عشاق را به سلسله بست
به یک گره سوی ما رو به کوتهی آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفکر درباره شراب و میکده و عشق پرداخته است. شاعر با تصویرسازیهایی زیبا از حالتهای مختلف میکده، به احساساتی چون عشق و خیال پرداخته و از زیباییهای بزم و نقش دوستانه آن در زندگی صحبت میکند. او به این نتیجه میرسد که نوشیدن می و به همراهی با دوستان، میتواند همراه با درد و لذت باشد. در نهایت، شعر دعوت به عیش و نوش میکند و به زیباییهای عشق و موسیقی زندگی اشاراتی دارد.
هوش مصنوعی: از چشمهٔ آب حیات، خبری به من رسید که به کوچهٔ میخانه، سبز و شاداب به همراهی من آمد.
هوش مصنوعی: چنان که کشتی، دریا را میپیماید، در حالی که از ماه نو به سمت خالی شدنش میرود.
هوش مصنوعی: من با شوق و اشتیاق میخواهم جانم را در راه عشق به معشوق فدای کنم، چون بوی دوست مانند نسیم صبحگاهی به مشامم میرسد.
هوش مصنوعی: اینجا به محلی اشاره شده که به شدت تحت تاثیر شراب و مستی قرار دارد و حتی باعث میشود کسانی که در وضعیت اجتماعی پایینتری قرار دارند، به جایگاههای بلندتر و حس مقام و افتخار تمایل پیدا کنند. در واقع، اشاره به اثرات عمیق و تغییردهندهای دارد که محیط و نوشیدنیهای مستکننده میتوانند بر روی انسانها بگذارند.
هوش مصنوعی: اگر عقل سلیم داشتهای، بیپروا بیا و بنوش؛ زیرا که شیخ، از نادانیاش به سمت میخانه رفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که نوشیدنی به محل آرامش و گردهمایی معشوقم ناهید رسید، برای جلب رضایت او، موسیقی و آهنگ را به آنجا آوردند.
هوش مصنوعی: زلفهای تو چون کمند، عاشقان را به خود گرفت و با یک گره، راهی را که به سوی ما بود، کوتاهتر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نسیمِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد
که روزِ محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مُطربانِ صَبوحی دهیم جامهٔ چاک
بدین نوید که بادِ سحرگهی آورد
بیا بیا که تو حورِ بهشت را رضوان
[...]
چه مژده بود که باد سحرگهی آورد
هوای شور و طرب بر دلم رهی آورد
دل از سموم حوادث کنون شود ایمن
که رو به سایهٔ آن قامت سهی آورد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.