کای پریچهره مست خواب و خمار
ای تو بهتر ز لعبتان تتار
مقد لؤلؤ نموده از یاقوت
لعل شکر گشاده از گفتار
آب حیوانش بر دو گوشه ی لعل
نظم پروپنش در دو دانه فار
سمنش رخ کشیده در سنبل
سنبلش رنگ داده بر گلنار
کرده بر طرف آفتاب پدید
سیر ماهش هلالی از زنگار
رخش از زلف ماه در عقرب
زلفش از چهره مار در گلزار
عار او در پناه بدر منیر
ماه او در ثعاب مشک تتار
آفت از شور سنبلش در شهر
فتنه از دست نرگسش در کار
ساغری نیم مست عربده جو
هندوئی پیچ پیچ و آینه دار
با رخی کافتاب پیش رخش
کرد از شرم روی در دیوار
از در حجره ام در آمد و گفت
کای بر اسب سخن چو روح سوار
گرچه امروز در بساط زمین
جز تو کس را نباشد این احضار
که کند کشف در معانی بکر
تا حجاب تراکم اطوار
خرده بین ضمیر وقادش
در پس پرده های غیب اسرار
بیتکی چند کرده ام ترکیب
به ز ترکیب عذب تو بسیار
در مدیح پناه پشت صدور
آن زمین حلم آسمان مقدار
صاحب تیغ و خامه کز قلمش
خضر ز آب حیات کرده کنار
صدر اعظم شهاب دولت و دین
قبله قدوه و صدور کیار
گهر نظم آبدار مرا
بزبانی چو آب گوهربار
بر خداوند خویش خواند و بداد
داد این قطعه آن بت عیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف و مدح یک معشوق زیبا و دلربا میپردازد. او ویژگیهای ظاهری معشوق را به زیبایی بیان میکند و او را از لحاظ ظاهری و باطنی برتر از دیگران میداند. معشوق به عنوان یک لؤلؤ و یاقوت توصیف شده که جذابیت خاصی دارد و در میان گلها و گیاهان زیباترین جلوه را دارد. شاعر همچنین به تأثیر وجود معشوق بر دیگران اشاره میکند، این که زیبایی او در شهر فتنه و شور ایجاد کرده است. در نهایت، شاعر به قدرت و قلم خود که با آن به توصیف معشوق پرداخته است، افتخار میکند و از نعمتی که از سوی خداوند در نگارش این مدح دریافت کرده، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای آن زیبای دلربا که در خواب و مستی به سر میبرى، تو از تمام دختران زیبا بهتر هستی.
هوش مصنوعی: مقدار مروارید را از یاقوت و لعل اندازهگیری کرده و شیرینی آن را از بیان و گفتار برداشت کردهاند.
هوش مصنوعی: آب زندگی آن موجود زنده در دو گوشهی لبهایش، چنان به زیبایی و ظرافت نظم یافته است که همچون دانههای مروارید میدرخشد.
هوش مصنوعی: سمن، با زیباییاش در کنار سنبل، جلوهگری میکند و زیبایی سنبل بر روی درخت نارنج تاثیر گذاشته است.
هوش مصنوعی: در زیر نور آفتاب، ماه به صورت هلالی برآمده است که بر اثر گذشت زمان و کهنگی، رنگی زنگار گرفته دارد.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و جذاب او مانند زلفی است که در آفتاب میدرخشد و در دنیای عشق و زیباییها، مانند ماری که در میان گلهای خوشبو و دلانگیز حرکت میکند، توصیف شده است.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی او در سایهی روشنی ماهی درخشان و عطر دلپذیر او مانند مشک خوشبوست.
هوش مصنوعی: آسيب و بلای ناشی از شوق و زیبایی سنبل او در شهر، و دردسر و مشکل ناشی از تاثیر چشمان نرگسش.
هوش مصنوعی: مگه میشه که آدمی به خاطر یک جام از شراب، از جمعیت شلوغ و سر و صدای اطرافش بیخبر بشه؟ او در حالتی مستی و خلسه، همچنان در جستجوی لذتی بینظیر و زیباییهای دنیای اطراف خود است.
هوش مصنوعی: با چهرهای که مانند آفتاب تابان است، به خاطر زیباییاش از شرم، رویش را به دیوار کرد.
هوش مصنوعی: از محل کارم خارج شد و گفت، ای کسی که مانند روح بر اسب سوار هستی...
هوش مصنوعی: اگرچه امروز در دنیا جز تو کسی وجود ندارد، این دعوت و فراخوان همچنان برقرار است.
هوش مصنوعی: کسی که میتواند به مفاهیم تازه و ناب دست پیدا کند، باید از موانع و پیچیدگیهای موجود فراتر برود.
هوش مصنوعی: در پس پردههای پنهانی، درک سطحی از وجود و روحیات افراد، اسرار بسیاری را نهفته دارد.
هوش مصنوعی: من چندین بار تلاش کردهام تا ترکیبهای جدیدی بسازم، اما هیچکدام به شیرینی و زیبایی ترکیبهای تو نیست.
هوش مصنوعی: در ستایش و بزرگداشت، پشتیبان و پناه آن زمین است که حاکم بر همه چیز و ملایم همچون آسمان است.
هوش مصنوعی: کسی که هم شمشیر دارد و هم قلم، با نوشتن او مانند خضر (پیر حکیم و نماد زندگی جاودانی) به آب حیات دست یافته و زندگیش را به سمت کمال و روشنی برده است.
هوش مصنوعی: صدر اعظم به عنوان فرمانروای شهاب، نماد قدرت و دیانت است و به عنوان مرجع و سرمشقی برای دیگران قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: خواب و زندگی من چنان است که مانند آب زلال و شفاف، با زیبایی و طراوت خود، به ظهور میآید.
هوش مصنوعی: او به خدای خود دعا کرد و این قطعه را به او هدیه داد، همان بت ریاکار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رُخَش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.