اگر چه ابر بلای سپهر زنگاری
فشاند بر گل زردم سرشک گلناری
هنوز همت ما سر بدان فرو نارد
کزو برم بر کس قصه ستمکاری
دلا نصیحت ابن یمین بجان بپذیر
که تا چو عقل شوی شهره در نکو کاری
چو زلف ماهرخان با همه پریشانی
مباش غافل و فارغ دمی ز دلداری
که عالمی بر دانا بدان نمیارزد
که بهر آن دل آزاده ئی بیازاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و تلخیهای زندگی اشاره میکند. با وجود مشکلات و غمهایی که مانند ابرهای تیره بر روی گل زرد زندگیاش سایه انداخته، او هنوز هم به مبارزه و اراده ادامه میدهد. شاعر به دلا در این شعر نصیحت میکند که باید برای بهبود خود تلاش کند و نیکوکار باشد. او به این نکته اشاره دارد که در عشق و دلداری نباید غافل بود و اهمیت جانهای آگاه و آزاد را ستایش میکند. در نهایت، ارزش واقعی زندگی را در نادیده گرفتن رنجهای دیگران میداند و بر اهمیت مهربانی و دلسوزی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ابرهای تیره و سنگین آسمان بر روی گل زرد من اشک میریزند، اما هنوز هم زیبایی و طراوت خود را حفظ کردهاست.
هوش مصنوعی: هنوز اراده و تلاش ما برای پایین آوردن سر و تسلیم شدن نیست، زیرا از آنجا بر کسی داستان سرکشی و ظلم را نمیبرم.
هوش مصنوعی: ای دل، نصیحت ابن یمین را با جان و دل بپذیر، زیرا که با این کار میتوانی به عقل و خرد خود افزوده و در کارهای نیک مشهور شوی.
هوش مصنوعی: وقتی زلفهای دلربای دختران زیبا با همه نامنظم بودنشان به هم میپیچند، از دلداری و عشق لحظهای غافل و بیتوجه نباش.
هوش مصنوعی: وجود یک عالم با دانش بالا به اندازهای ارزش ندارد که تو بخواهی به خاطر او، دل یک فرد آزاد و بیپرده را به زحمت بیندازی یا ناراحت کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.