گنجور

 
ابن یمین

هر که در صبح از بگه خیزی

در دل از مهر حق چراع افروخت

هر چه خاشاک راه او میشد

بر سر آتش فناش بسوخت

آدمی زاد را طریق معاش

باید از آدم صفی آموخت

آدم از ما بدانش افزون بود

او بهشتی بحبه ئی بفروخت

نقد را داد ز ابلهی بعضی

نسیه را کیسه طمع بر دوخت

نزد عاقل سزای بند بود

هر که مال از برای غیر اندوخت

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سراج قمری

تا توانی زکس امید مدار

زانکه کس لهو را به غم نفروخت

زانکه از پیش شمع، پروانه

روشنایی امید داشت و بسوخت

با عدو هیچ صلح مکن

[...]

ظهیر فاریابی

ای تو را در وجوه شمع و شکر

نقد هر کیسه کاسمان بر دوخت

چشم گردون ندید روی وجود

تا قضا شمع دولتت بفروخت

هین که پروانه های وعده تو

[...]

عراقی

دل ما، چون چراغ عشق افروخت

خرمن خویشتن به عشق بسوخت

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه