گنجور

 
ابن یمین

چنان سزد که ز کار جهان نفور بود

کسیکه پیرو گفتار مردم داناست

ز بیوفائی گیتی اگر نئی آگاه

بقصر خواجه نگه کن که اندرو پیداست

درین سرا و درین صفه و درین مسند

بسی امیر نشست و وزیر ازو برخاست

توهم روی و نمانی درین سرا جاوید

گرت خوش آید و ورنه منت بگفتم راست

چو اختیار نداری بسان ابن یمین

نکوتر از همه کارت رضای دل بقضاست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست

به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است

ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است

نداد داد مرا چون نداد گربه مرا

تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است

یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای

[...]

ازرقی هروی

در قناعت و توفیق دین و مذهب راست

بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟

برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست

غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست

فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را

[...]

قطران تبریزی

سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست

نسیم باد بکردار عنبر ساراست

سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید

خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست

بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه