گنجور

 
ابن یمین

جمعی که رباعی ز غزل باز ندانند

گفتار چنانهاست که شایسته و زیباست

اینست هنرشان که بیان کردم و آنگاه

اسباب معاش همه از شعر مهیاست

وانکو بهنر همچو صدف زیور دل بست

خاموش چو ماهی ز چنان شاعر گویاست

از ملک فصاحت بکناری شدن اولیست

اکنون ز میان فرق بیکبار چو برخاست

نزدیک بزرگان جهان گر هنری نیست

آری چه توان کرد جهان صورت دریاست

گوهر که نفیس است ز خاشاک بزیرست

خاشاک خسیس از گهرش مرتبه بالاست

اوصاف بزرگان بسخن راست نیاید

از تربیت اهل سخن آنهمه والاست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

امروز به هر حالی بغداد بخاراست

کجا میر خراسانست، پیروزی آنجاست

ساقی، تو بده باده ومطرب تو بزن رود

تا می خورم امروز، که وقت طرب ماست

می هست ودرم هست و بت لاله رخان هست

[...]

ابوسعید ابوالخیر

امروز به هر حالی بغداد بخاراست

کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست

ناصرخسرو

گویند عقابی به در شهری برخاست

وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست

ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی

تیری ز قضای بد بگشاد برو راست

در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز

[...]

امیر معزی

ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست

رای تو چو خورشید، درخشنده و والاست

گر دهر مُهَنّاست بدین عید همایون

این عید همایون به بقای تو مهناست

عالم به تو خرم شد و گیتی به‌ تو روشن

[...]

میبدی

شب هست و شراب هست و عاشق تنهاست

برخیز و بیا بتا که امشب شب ماست‌

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه