روز نوروز و می اندر قدح و ما هشیار
راستی هست برینکار خرد را انکار
باز در بزم چمن نرگس سرمست نهاد
بر سر تبسی ء سیمین قدح زر عیار
بار دیگر بتماشا شه خوبان چمن
آمد از حجره خلوت بسوی صفه بار
از بر تخت زمرد چو سلاطین بنشست
بر سرش ابر هوادار گهر کرد نثار
باز بر عارض زیبای عروسان چمن
کرد مشاطه تقدیر ز صد گونه نگار
سبزه از قطره شبنم بگه صبح نمود
راست چون خنجر نوئین جهان گوهر دار
از سر سرو سهی نافه چو بگشاد صبا
شد سیه رو ز حسد نافه آهوی تتار
بسکه با طفل چمن باد صبا لطف نمود
بدعا گوئی او دست بر آورد چنار
در چنین موسم خرم ز درم باز آمد
از پی تهنیت آن سرو قد لاله عذار
آن پریوش که اگر پرده ز رخ بردارد
بقصور آورد اندر نظرش حور اقرار
گفتمش بوسه بیار از لب خود گفت بگیر
گفتمش باده بگیر از کف من گفت بیار
ز آن پس از بهر تماشا سوی گلزار شدیم
من و آنگل که مبیناد گلش زحمت خار
غنچه را یافتم از تیغ خور آغشته بخون
همچو پیکان امیر الامرا روز شکار
خسرو عهد و زمان داور دارای جهان
تالش آن وقت عطا ابر صفت گوهر بار
آنک در دور وی از غایت لطفی که در اوست
بجز از چنگ نیاید ز کسی ناله زار
بگه بزم چو جمشید بود جام بکف
بگه رزم چو خورشید بود تیغ گذار
نیم نعلی که بیفتد ز سم توسن او
سازد از بهر شرف ساعد گردونش سوار
نامد از کتم عدم خلق بصحرای وجود
تا نشد ضامن روزی کرمش در هر کار
ناید از محتسب عدل ویم هیچ شگفت
از میان نی اگر باز گشاید زنار
ای ترا مرتبه جائی که دبیر فلکی
بهمه عمر نیارد که بیارد بشمار
سالها موج بر آرد ز میان بحر وجود
چون تو یک گوهر شهوار نیفتد بکنار
ذات پاک تو درین عالم خاکی بمثل
هست مانند گهر از صدف و مهره مار
عاشق روی تو شد بخت جوان از پی آنک
نیست جز بر در عالی تو جائیش قرار
هر که سر از خط حکم تو ز خر طبعی تافت
بر سرش دست قضا کرد ز افسر افسار
چون کشیدی بگه کینه کمان در رخ خصم
پر شد از زه دهن ترک فلک چون سوفار
شد زمین شش طبق و هشت شد اجرام فلک
روز کین بسکه سپاه تو بر انگیخت غبار
خسروا ابن یمین چون دم مدح تو زند
دهد اقبال تو از گوهر موزونش یسار
گر چه سوسن شود اجزاء تنش جمله زبان
از هنرهات یکی گفته نیاید ز هزار
تا شود فصل بهار از مدد گریه ابر
گل خندان بطراوت چو رخ فرخ یار
باد خندان گل اقبال تو از آب حیات
باد گریان ز حسد خصم تو چون ابر بهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهار و جشن نوروز پرداخته است. شاعر در فضایی پر از شگفتی طبیعت، حال و هوای عروسان چمن را به تصویر میکشد و برتریهای خاصی را که در این فصل وجود دارد، مورد مدح و ستایش قرار میدهد. تمثیلهایی از گلها، نوشیدنیها و زیباییهای طبیعی به کار رفته تا فضایی شاداب و با نشاط به وجود آورد. همچنین، شاعری از عشق و زیبایی محبوبش سخن میگوید و در نهایت به تحولات جهان و سرنوشت انسان اشاره میکند. در کل، این متن ترکیبی از زیباییشناسی، عشق و عظمت طبیعت را به تصویر میکشد و روح جشن نوروز را منعکس مینماید.
هوش مصنوعی: در روز نوروز، وقتی که می در جام است و ما هشیاریم، حقیقتی وجود دارد که نمیتوان انکار کرد.
هوش مصنوعی: گل نرگس در میان چمن با خوشحالی و سرمستی بر سر جامی نقرهای که از زر ساخته شده، تکیه کرده است.
هوش مصنوعی: یک بار دیگر به تماشای زیباییهای باغ آمدهام، از اتاق خلوت خود به سوی دشت و صفه میروم.
هوش مصنوعی: بر روی تختی از سنگ قیمتی مانند زمرد، همچون پادشاهان نشسته است و بر فراز او، ابرهایی که دوستدار او هستند، باران جواهرات میبارند.
هوش مصنوعی: در اینجا، زیبایی صورت عروسهای گلستان با لطافت و هنرمندی تقدیر به تصویر کشیده شده است. به عبارت دیگر، تقدیر به گونهای ماهرانه و هنرمندانه بر چهره زیبای این عروسها نقشهایی از زیبایی و جذابیت ایجاد کرده است. این تصویر نشاندهندهی تنوع و زیباییهای بسیار در دنیای طبیعی و هنر تقدیر است.
هوش مصنوعی: ریحان و سبزه با قطرههای شبنم در صبح به زیبایی میدرخشند، مانند خنجر تازهای که در جهان به گوهر میتابد.
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم صبحگاهی به گیسوان صاف و زیبای سرو بلند و راست رفت، باعث شد که آهو از حسادت، چهرهاش تاریک شود.
هوش مصنوعی: باد صبا به قدری با ناز و محبت با گلهای چمن برخورد کرد که انگار در حال دعا و نیایش بود، و در نتیجه چنار نیز با دستانش پاسخ این لطافت را داد.
هوش مصنوعی: در این فصل خوش و خرم، با خوشحالی به سراغ من آمدهاند تا زیبایی و شادابی آن سرو بلند و سرفراز را که مانند لالهای با عطر خوشش زینت بخش چهرهام است، به من تبریک بگویند.
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا اگر پردهاش را کنار بزند، حوریان بهشتی هم در برابرش کم خواهند آورد.
هوش مصنوعی: با او صحبت کردم و از او خواستم که بوسهای از لب خود به من دهد، او پاسخ داد که خودت بگیر. سپس از او خواستم که کمی باده از دست من بگیرد، او دوباره گفت که خودت بیاور.
هوش مصنوعی: پس از آن ما به تماشای گلزار رفتیم، من و آن فرشته، تا ببینیم که گلش تا چه حد از خارها رنج میبرد.
هوش مصنوعی: غنچهای را دیدم که از تیغ خورشید به رنگ خون درآمده، مثل پیکان فرمانده بزرگ در روز شکار.
هوش مصنوعی: خسرو که در زمان خود قدرت و حکمرانی دارد، به دنبال یافتن و به دست آوردن نعمتها و موهبتهایی است. او با صفتی مانند ابر که باران میبارد، به انسانها و دنیا ارزش و زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: در دور او به خاطر افراط محبتش هیچکس نمیتواند جز از چنگ و زنجیر ناله و زاری کند.
هوش مصنوعی: در میهمانی با شکوه مانند جمشید جام در دست گرفته و در میدان نبرد چون خورشید شمشیری به دوش دارد.
هوش مصنوعی: نیم نعلی که از پای اسبی بیفتد، به خاطر اهمیت و جایگاهش، بر دوش گردن آسمان خواهد نشست.
هوش مصنوعی: هیچ آفریدهای از عدم به عرصه وجود نیامده است، مگر اینکه خالقش کفیل روزی و قوامش در هر کار باشد.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که اگر قاضی (محتسب) عدالت را رعایت نکند، جالب نیست که از میان نی چیزی پیدا نشود. همچنین، اگر زنی باز شود و حقیقتی را برملا کند، اتفاق عجیبی نخواهد بود. به عبارت دیگر، ناانصافی و بیعدالتی در جامعه، به هیچ عنوان غیرمنتظره نیست و میتواند موجب فاش شدن واقعیتها شود.
هوش مصنوعی: ای تو که مقام و جایگاهت بالا است، حتی دبیر آسمانی نیز نمیتواند به سنجش و شمارش عمر تو بپردازد.
هوش مصنوعی: سالها امواج دریا از عمق وجود برمیخیزند، اما مانند تو، یک گوهر ارزشمند هرگز به کنار نمیافتد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، وجود معصوم و خالص تو همانند مرواریدی از صدف و یا دانهای از مار است که ارزش و زیبایی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: عاشق جوانی برای زیبایی تو به وجود آمد، زیرا هیچ جای دیگری جز درگاه تو برایش آرامش و قرار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از حدود و قوانین تو سرپیچی کند و به خودپسندی بپردازد، سرانجام دست تقدیر بر او تسلط پیدا میکند و او را به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: زمانی که تیر کینهات را به کمان کشیدی، چهره دشمن از زهر پر شد. در این حال، آسمان مانند سوفار (ساز موسیقی) نواخت.
هوش مصنوعی: زمین به شش طبقه تقسیم شد و اجرام آسمانی در روز انتقام به حرکت درآمدند، زیرا سپاه تو به قدری غبار به پا کرد که اثر آن مشهود بود.
هوش مصنوعی: خسروا ابن یمین وقتی در ستایش تو سخن میگوید، نشاندهندهی خوشی و کامیابی توست که از ویژگیهای ارزشمندش به دست آمده است.
هوش مصنوعی: اگرچه جسم او مانند سوسن زیبا و خوشبو است، اما هیچیک از اجزای آن نتوانند از هنرهای تو چیزی بر زبان بیاورند.
هوش مصنوعی: بر اثر بارش باران در فصل بهار، گلها شاداب و خندان میشوند و طراوت آنها مانند چهره زیبا و شاد یار محبوب است.
هوش مصنوعی: نسیم خوشبویی که به گلهای موفقیت تو میوزد، شاداب و سرزنده است، در حالی که حسادت دشمنان تو مانند بارانهای بهاری، ناخواسته و پرتلاطم به نظر میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.