لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
ابن یمین

این منم یا رب که در دل شادمانی یافتم

و آنچه جستم از قضای آسمانی یافتم

با من این الطاف چرخ کینه ورزان میکند

کز خدیو ملک دانش مهربانی یافتم

اوحد الدنیا حکیم الدین که نپسندد خرد

گر فلک گوید که در دنیاش ثانی یافتم

آنکه چون انشای عذب او عطارد دید گفت

گاه پیری لذت عمر جوانی یافتم

مهربانی با منش این بود کز ارشاد او

بر اقالیم فضایل کامرانی یافتم

سوی دار الکتب خود راهیم داد از مکرمت

تا درو درجی پر از در معانی یافتم

شاید ار چون خضر مانم زنده آب حیات

ساغری تا لب پر آب زندگانی یافتم

ما و عشرت بعد از این بر رغم دشمن تا ابد

کز کف ساقی لطفش دوستکانی یافتم

کی توانم گفت شکر آنکه از کنج نیاز

ناگهان ره سوی گنج شایگانی یافتم

از کتابت بگذر ای ابن یمین تصریح کن

کو ز تصویرات جان افزاش مانی یافتم

جاودان بادا مفید و اهل فیضش مستفید

کز بیان او حیات جاودانی یافتم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سیف فرغانی

می سزد گر جان دهم چون دلستانی یافتم

بگذرم از خارها چون گلستانی یافتم

خنده همچون گل زنم چون نوبهارم دست داد

ناله چون بلبل کنم چون بوستانی یافتم

بی زبانم بعد ازین چون دوست را بشناختم

[...]

بیدل دهلوی

آرزو بیتاب شد ساز بیانی یافتم

چون جرس در دل تپیدنها فغانی یافتم

خاک را نفی خود اثبات چمنها کردن است

آنقدر مردم به راه او که جانی یافتم

بی‌نیازی در کمین سجدهٔ تسلیم بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه