می سزد گر جان دهم چون دلستانی یافتم
بگذرم از خارها چون گلستانی یافتم
خنده همچون گل زنم چون نوبهارم دست داد
ناله چون بلبل کنم چون بوستانی یافتم
بی زبانم بعد ازین چون دوست را بشناختم
بی نشانم بعد ازین کز وی نشانی یافتم
گرد کوی این تمنا بس که گردیدم بسر
بخت در بگشاد و ناگه آستانی یافتم
کوه محنت کند جانم سالها فرهاد وار
لاجرم شیرین تر از جان دلستانی یافتم
از فقیرانی درین ره بارکش همچون شتر
ترک بار و خر گرفته کاروانی یافتم
ای دل ای دل غم مخور چون من ز ترک جان خود
بهر ره زاد و برای خانه نانی یافتم
از علف زار جهان چون گوسپندم دور شد
گرگ را اندر رمه همچون شبانی یافتم
من که بر معراج آن ره منبر افلاک را
همچو نازل پایه یی بر نردبانی یافتم
اندرین دنیای دون درویش صاحب ذوق را
راست همچون گوهری در خاکدانی یافتم
آفتاب عشق جان سیف فرغانی بدید
گفت هنگام طلوعست، آسمانی یافتم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و زیبایی سخن میگوید و از حس شگفتی و خوشحالی خود نسبت به یافتن معشوقهاش مینویسد. او به این اعتقاد دارد که جان دادن در راه عشق ارزشمند است و با خوشحالی و امید به آینده، به زیباییهای زندگی نگاه میکند. او از سختیها و چالشهای زندگی صحبت میکند و میگوید که با وجود همه اینها، عشق به او زیبایی و معنای زندگی را بخشیده است. همچنین اشاره میکند که مانند گوسفند در دنیای پر از خطرات زندگی میکند، اما در عین حال لحظاتی از روشنایی و شادی را تجربه میکند. در نهایت، او به اوج عشق و معانی عمیق آن اشاره میکند که برایش همچون طلوع آفتاب است.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کسی که دوستش دارم جانم را فدای او کنم، سزاوار است و از رنجها و مشکلات میگذرم چون بهشتی پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: من همچون گل در فصل بهار میخندم و شادی را ابراز میکنم، اما وقتی ناامید میشوم، مانند بلبل ناله و فریاد میزنم، چون به یک باغ سرسبز و زیبا دست یافتهام.
هوش مصنوعی: حالا که دوست را شناختم، حرفی برای گفتن ندارم و گویی نشانی از خود ندارم، زیرا از او نشانهای یافتهام.
هوش مصنوعی: بارها به گرد این آرزو گشتم و در نهایت دروازهای برای سعادت خود باز شد و ناگهان جایی را پیدا کردم که به آن نیاز داشتم.
هوش مصنوعی: سالها مانند فرهاد، با سختی و رنج، تلاش کردم و در این مسیر به عشقی شیرینتر از جانم دست یافتم.
هوش مصنوعی: در این مسیر، افرادی را دیدم که مانند شتر، بار سنگینی را به دوش میکشند و کاروانی از فقیران را همراه خود دارند.
هوش مصنوعی: ای دل، غم نخور! چون من به خاطر رهایی از زندگی و برای تامین نانی برای خانهام، این مسیر را انتخاب کردم.
هوش مصنوعی: از دنیای پر از خطر و آزار مانند گوسفندی دور افتادم و در میان گوسفندان، گرگ را همچون شبانی پیدا کردم.
هوش مصنوعی: من که در سفر به عرش و آسمانها، جایگاه و مقامی را همچون پلههای نردبان یافتم.
هوش مصنوعی: در این دنیای پست، شخصی صاحب ذوق و سلیقه را پیدا کردم که مانند جواهر در میان خاک و زباله قرار دارد.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی در حال تماشای خورشید عشق است و با اشاره به طلوع آن، میگوید که لحظهای زیبا و آسمانی را پیدا کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این منم یا رب که در دل شادمانی یافتم
و آنچه جستم از قضای آسمانی یافتم
با من این الطاف چرخ کینه ورزان میکند
کز خدیو ملک دانش مهربانی یافتم
اوحد الدنیا حکیم الدین که نپسندد خرد
[...]
آرزو بیتاب شد ساز بیانی یافتم
چون جرس در دل تپیدنها فغانی یافتم
خاک را نفی خود اثبات چمنها کردن است
آنقدر مردم به راه او که جانی یافتم
بینیازی در کمین سجدهٔ تسلیم بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.