شوریده ئیست زلف تو کز بند جسته است
خطّ تو آن نبات که از قند رسته است
آن هندوی سیه که تواش بند کرده ئی
بسیار قلب صف شکنان کو شکسته است
گر زانگ روی و موی تو آشوب عالمست
ما را شبی مبارک و روزی خجسته است
هر چند نیست با کمرت هیچ در میان
خود را بزرنگر که چنان بر تو بسته است
با من مکن به پسته ی شیرین مضایقت
آخر نه شهر جمله پر از قند و پسته است
دانی که بر عذار تو خال سیاه چیست
زاغی که بر کناره ی باغی نشسته است
من چون ز دام عشق رهائی طلب کنم
کانکس که خسته است بتیغ تو رسته است
گفتم که چشم مست تو خونم بریخت گفت
یک لحظه تن بزن که بخسبد که خسته است
خواجو چنین که اشک تو بینم ز تاب مهر
گوئی مگر که رشته پروین گسسته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی معشوق است. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا میگوید که زلف و زیباییهای معشوق او را دچار شوریدگی کردهاند. او به خط معشوق اشاره میکند که همانند نباتی از قند است و این زیباییها قلبهای بسیاری را شکسته است. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که اگرچه عشقش درگیر غوغای جهانی است، شبی مبارک و روزی خوش دارد. در پایان، او حسرت عشق و اشکهای ناشی از آن را بیان میکند و میگوید که این اشکها همانند رشته پروین در حال گسستن است.
هوش مصنوعی: شور و شوقی در زلف تو وجود دارد که از قید و بند رهایی یافته است. خط زیبای تو همانند گیاهی است که از شکر رشد کرده و سرسبز شده است.
هوش مصنوعی: آن زن هندی سیاهچهره که به او وابستهای، قلب بسیاری از دلیران را شکسته است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جمال تو باعث شور و آشفتگی در جهان شود، برای ما شبی نیکو و روزی خوش است.
هوش مصنوعی: هر چند که بین تو و او هیچ ارتباطی وجود ندارد، اما خودت را بزرگتر از آنچه که هستی تصور کن، زیرا او به گونهای به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: با من در مورد پسته ی شیرین سختگیر نباش، زیرا در این شهر همه جا پر از قند و پسته است.
هوش مصنوعی: میدانی که آن نقطه سیاه بر صورت تو چیست؟ زاغی است که بر لبهی باغ نشسته است.
هوش مصنوعی: من وقتی که از عشق میخواهم رهایی پیدا کنم، مانند کسی هستم که از بند و زنجیر خسته شده و با تبر از آن رسته است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که نگاه دلربایت باعث درد و رنج من شده است، او در پاسخ گفت: یک لحظه از این حال بیرون بیا و استراحت کن، زیرا خسته و فرسوده شدهای.
هوش مصنوعی: خواب و خواب دیدن تو را میبینم و اشک تو را احساس میکنم. به نظر میرسد که نور خورشید، مانند دوری ستاره پروین، از زندگیام رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دنیا طویله ایست پر از جنس چارپای
کابادی و خرابی آن جسته جسته است
آبادیش عمارت بر باد رفته ای
ویرانیش عماری درهم شکسته است
از عرعر خران وی اسبان رمیده اند
[...]
از من غبار بسکه بدلها نشسته است
بر روی عکس من در آئینه بسته است
اندیشه ای زتیر و کمان شکسته نیست
زآهم نترسد آنکه دلم را شکسته است
خوار است آنکه تا همه جا همرهی کند
[...]
جام شراب، مرهم دلهای خسته است
خورشید، مومیایی ماه شکسته است
طرف از شکستگان جهان کس نبسته است
دشمن درست کرده که ما را شکسته است
جز دل که بسته اند بر آن قوم مرده دل
دیگر به زندگانی دنیا چه بسته است؟
پیداست ساحل عدم اینک، ولی چه سود؟
[...]
زان لب که نوشداروی جانهای خسته است
یک بوسه مومیایی این دلشکسته است
تا جلوه ای ز صحن چمن رخت بسته است
چشمی است داغ لاله که در خون نشسته است
شادی در این زمانه نباشد جدا زغم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.