ای که می پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست؟
منزل او در دلست، اما ندانم دل کجاست
جان پاکست آن پری رخسار، از سر تا قدم
ور نه شکلی این چنین در نقش آب و گل کجاست؟
ناصحا، عقل از مقیمان سر کویش مخواه
ما همه دیوانه ایم، این جا کسی عاقل کجاست؟
آرزوی ساقی و پیر مغان دارم بسی
آن جوان خوبرو و آن مرشد کامل کجاست؟
در شب وصل از فروغ ماه گردون فارغم
این چنین ماهی، که من دارم، در آن محفل کجاست؟
روزگاری شد که از فکر جهان در محنتم
یارب! آن روزی که بودم از جهان غافل کجاست؟
نیست لعل او برون از چشم گوهر بار من
آری، آری، گوهر مقصود بر ساحل کجاست؟
چون هلالی حاصل ما درد عشق آمد، بلی
عشقبازان را هوای زهد بی حاصل کجاست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جستجوی حقیقت و معنا میپردازد و از عشق و زیباییها سخن میگوید. او میپرسد که ماه (نماد زیبایی) کجاست و پاسخ میدهد که منزل او در دلهاست، هرچند نمیداند دل کجاست. او از عقل و دیوانگی سخن میگوید و معتقد است که در این دنیا همه دیوانهاند و عاقل وجود ندارد. همچنین آرزوی دیدار ساقی و مرشدی کامل را دارد و در پی وصالی است که او را از درد و رنج دور کند. شاعر به یاد روزهایی میافتد که از دنیا غافل بود و در جستجوی گوهر حقیقت است، و در نهایت به این نکته اشاره میکند که عشق و احساسات عمیق را نمیتوان در زهد و دنیامندی خلاصه کرد.
هوش مصنوعی: تو که از من میپرسی ماه در کجا ساکن است، باید بگویم که خانهاش در دلهاست، اما نمیدانم دل کجاست.
هوش مصنوعی: وجود دلنشین او همچون پری زیباست، آیا در عالم ماده و جسم، چنین شکلی پیدا میشود؟
هوش مصنوعی: ای نصیحتکنندگان، از افرادی که در نزدیک کوی ما زندگی میکنند، انتظار عقل و تدبیر نداشته باشید. ما همه دیوانهایم و در این مکان، هیچکس عاقل نیست.
هوش مصنوعی: من بسیار آرزو دارم که آن ساقی و پیر مغان را پیدا کنم، و آن جوان زیبا و آن راهنمای کامل کجاست؟
هوش مصنوعی: در شب وصال، با نور ماه آسمانی، من از خود بیخبرم و نمیدانم که ماه من در آن محفل کجا رفته است.
هوش مصنوعی: زمانی بود که از فکر و اندیشههای دنیا بیخبر بودم و به مشکلاتی که اکنون دچارش شدم، مبتلا نیستم. ای خدا! آن روزهایی که من از دنیا غافل بودم کجا رفته است؟
هوش مصنوعی: لعل او خارج از دید چشم من نیست و چه بسا که آن گوهر ارزشمند در ساحل قرار دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق مانند هلالی تازه در دل ما شکل گرفت، سوال اینجاست که برای عاشقان واقعی، در حالی که درگیر این احساس عمیق هستند، کجا جای زهد بیفایده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سایه گرد تیغ بیدم،طالع بسمل کجاست
دشنه سوسن به پهلو می رسد، قاتل کجاست
کس نمی بینم که خالی باشد از دیوانگی
در جنون آباد گیتی، آدم عاقل کجاست
یا رب امشب آن جنون آشوب جان و دل کجاست
آن خرام نازکو، آن عمر مستعجل کجاست
زورقی دارم، به غارت رفتهٔ توفان یاس
جز کنار الفت آغوشش دگر ساحل کجاست
تا بهس تهمت نصیب داغ حرمان زیستن
[...]
یار را از من چه میپرسی بپرس از دل کجاست
محفل لیلی ز مجنون پرس در محمل کجاست
عالمی شد کشتهٔ شمشیر غم کو شاهدی
تا برآید از میان گوید به ما قاتل کجاست
سیر دارم تا سحر امشب کنشت و کعبه را
[...]
ای که میپرسی ز من کان ماه را منزل کجاست
منزل او در دل است اما ندانم دل کجاست
اختلاف اهل دل خوبس اهل دل کجاست
آنکه حل سازد یکی از این همه مشکل کجاست
روزگاری شد که سرگردان دشت حیرتم
یک نفر پیدا نشد تا گویدم منزل کجاست
غرقه در دریای خودبینی شدم دردا که نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.