به مرغی داده گردون از ازل فرخنده بالی را
که بنشیند گهی بر طرف بام آن قصر عالی را
دل صیاد درخون میتپد از ناله زارم
که دارد از اسیران قفس این عجز نالی را
دلم از خون تهی گشته است و بر چشمم چنان بیند
که مخموری به حسرت بنگرد مینای خالی را
جز آن مه کز خط و خالش سیه باشد شب و روزم
که از مشکین غزالان دارد این خوش خط و خالی را
کجا حال دل پرخون ما داند سیهمستی
که نشناسد ز هم جام پر و مینای خالی را
دهد صاف میم از جام زر ساقی چه لطفست این
نیرزم من که دُرد باده و جام سفالی را
از آن آتش طبیعت چون رهم سالم سپندآسا
که از حد برده خوی تند او بیاعتدالی را
ز خود مشتاق شهد افشان چو طوطی نیست منقارم
کز آن آیینه رو دارم من این شیرینمقالی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مرغی است که از خداوند بالی فرخنده دارد و گاه بر بالای یک قصر عالی مینشیند. شاعر دلشکسته و دردمند از وضع خود و از نالههای اسیران در قفس سخن میگوید. او از حسرت و افسردگی صحبت میکند و میگوید که دلش تهی و چشمش به مینا (جام شراب) خالی افتاده است. تنها ماهی که در زندگیاش وجود دارد، محبوبش است که زیباییاش را همواره در خاطر دارد. شاعر به میگوید که درک حال دلش بسیار دشوار است و با عشق و نوشیدن شراب سر و کار دارد، هرچند که از درد باده و ظرف سفالی رنج میبرد. او میفهمد که از طبیعتش به دور شده و در جستجوی شیرینی زندگی است، با این حال خود را شبیه طوطیای میبیند که از این زیبایی بیخبر است.
هوش مصنوعی: به پرندهای، آسمان از زمانهای دور بالی خوشیمن داده است تا گاهی بر لبهی بام آن قصر بلند بنشیند.
هوش مصنوعی: دل شکارچی به خاطر شکایت و درد من به شدت میتپد، زیرا او هم از جوجههای اسیر در قفس این ناتوانی و ناله را میشنود.
هوش مصنوعی: دلم دیگر از احساسات پُر نیست و چشمانم به گونهای میبینند که مثل یکی که به مینا یا پیالهای خالی نگاه میکند، با حسرت و افسوس به آن مینگرم.
هوش مصنوعی: غیر از آن زیبایی که چهرهاش سیاه است و همچون شب و روز من را در بر گرفته، هیچ چیز دیگری برای من اهمیت ندارد. او دارای خط و خال زیبایی است که به صورتش جلوهای خاص میبخشد، و همین ویژگیها دلرباییاش را مانند خوشبوترین داروها به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: هیچکس از حال دل غمگین ما خبر ندارد، جز کسی که تفاوت میان جام پر از شراب و مینا یا ظرف خالی را بداند.
هوش مصنوعی: وقتی ساقی با دوستی و مهربانی شراب خالص را در جام طلایی میریزد، چه لطافت و زیبایی در این عمل نهفته است. اما من به نوعی نیرومند و با پیامدهای سختی که نوشیدن شراب و استفاده از ظرف سفالی به همراه دارد، روبرو هستم.
هوش مصنوعی: از آن آتش وجود، که درونم را میسوزاند، به سلامت عبور میکنم و مانند درخت سپند، که نشانهای از ثبات و استقامت دارد، از خوی تند و ناپایداری دوری میکنم.
هوش مصنوعی: من مانند طوطی از شوق شهد افشان نیستم و منقارم به آن دلیل نیست که از آیینه رو دارم. من این شیرین گفتار را دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تکلف نیست در گفتار رند لاابالی را
چنانت دوست می دارم که عاشق شعر حالی را
خمارآلوده یوسف به پیراهن نمی سازد
ز پیش چشم من بردار این مینای خالی را
ز فکر پیچ و تاب آن کمر بیرون نمی آیم
[...]
جواب از خود رود چون بر زبان آری سؤالی را
شنیدن محو گردد گر به کس گویی خیالی را
چمن پیرای الفت خود گل و خود بلبل خویش است
ز پرواز هوایت شعله باغی کرده بالی را
چه در گوش دلم آهسته گفتی چون مرا دیدی
[...]
زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی را
بجز افتادگی تعبیر نبود خواب قالی را
مکدر خاطرم سا قی، از آن می ریز در کامم
که می سازد بلورین از صفا جام سفالی را
به عالم اعتبار کیمیا می داشت جمعیت
[...]
گه ازموی میان شهرت دهد نازک خیالی را
گهی از چین ابرو سکته خواند بیتعالی را
زبان حال خط دارد حدیث شکر لعلش
ازینطوطی توانآموختن شیرینمقالی را
ز نیرنگ حجابش غافلم لیک اینقدر دانم
[...]
سپهر از مرگت ای صاف حقیقت، بی صفا گشته
نمی ماند به سرکیفیتی، مینای خالی را
کشیدی تا ز من دست نوازش، ای چمن پیرا
مثل چون بید مجنون گشته ام، آشفته حالی را
تو در پیرانه سر رفتیّ و من هم در غمت پیرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.