قاصد دلی آزرده تر از آبله دارد
می آید از آن کوی و ز رفتن گله دارد
کس خیمه نیفراخت به سرچشمه حیوان
گاهی گذری خضر برین مرحله دارد
شاید که شود جلوه گر از غیب جمالی
چشمی همه کس بر ره این قافله دارد
معشوق جمیل است و غیور ار نه بگویم
مجنون نسب از لیلی این سلسله دارد
هویی به فراغت نکند در همه صحرا
دیوانه که آهوی رمان در گله دارد
دریاش همی باید و در ظرف نگنجد
صد گونه الم طایر کم حوصله دارد
فارغ نشوم یک نفس از بندگی عشق
شکرانه فرضی که کنم نافله دارد
بی باده کنم مستی و بی نغمه زنم ذوق
اینک می و نی، هرکه سر مشغله دارد
چون گفته و ناگفته به سنجیدن بخت است
شعری که نگفتست «نظیری » صله دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به قاصدی اشاره دارد که از جایی دور میآید و دلش از فراق معشوق رنجیده است. شاعر به وصف جاذبههای عشق و غمهای ناشی از آن میپردازد. با اشاره به زیبایی معشوق و عشق دیوانهوار مجنون، او تبیین میکند که عشق همواره به مانند دریا وسیع و عمیق است اما در ظرف وجود فرد نمیگنجد. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که نمیتواند از بندگی عشق آزاد شود و در این مسیر، شکرگزاری و شادی خود را در باده و موسیقی پیدا میکند. در نهایت، او اشاره میکند که کلمات و احساسات عشق، همواره ظریف و قابل سنجش هستند.
هوش مصنوعی: پیامرسانی که دلbroken و اندوهگین است، در حال آمدن از آن محله است و از رفتن خود ناراحت است.
هوش مصنوعی: هیچکس در کنار چشمه حیات خیمه نمیزند، اما گاهی خضر (نماد زندگی و هدایت) از این مکان عبور میکند.
هوش مصنوعی: شاید از عالم غیب، زیباییای به نمایش درآید که همه چشمها به سمت این کاروان خیره شدهاند.
هوش مصنوعی: محبوب زیبا و غیرتی است و اگر نگویید دیوانه از لیلی است، این نسب به او میرسد.
هوش مصنوعی: هیچ دیوانهای در دشت نمیتواند آرامش داشته باشد؛ چرا که آهویی که به دنبال آن است، در میان گله حضور دارد و او را به خود مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: دریا باید آزاد و وسیع باشد، نه اینکه در ظرف کوچکی جا بگیرد. پرندهای که روحیهاش کم است، نمیتواند تحمل این محدودیت را داشته باشد.
هوش مصنوعی: من هرگز از خدمت عشق آرامش نمییابم و شکرگزاری من برای این فرض، بهسان نمازی است که همیشه باید به جا بیاورم.
هوش مصنوعی: من میتوانم بدون مصرف شراب سرخوش شوم و بدون نواختن ساز لذت ببرم. حالا می و نی را بیاورید، هر کس که دغدغهای در دل دارد.
هوش مصنوعی: سرنوشت و شانس ما را نمیتوان فقط با کلمات بیان کرد، بلکه گاهی اوقات آنچه نگفتهایم نیز اهمیت دارد. شعرهایی که «نظیری» نوشته هنوز هم میتوانند با آنچه که گفته نشده، ارتباط داشته باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از گردش افلاک کجا دل گله دارد
این خانه ویران چه غم زلزله دارد
هر چند شکستن پر و بالی است گهر را
یوسف ز دل آزاری اخوان گله دارد
از شکوه همین موج سراپای زبان نیست
[...]
دور از تو قدح شکوه صراحی گله دارد
از حسرت لعلت دل جام آبله دارد
تنها به دلی چشم تو راضی نشد از من
دزدی است که سر در پی این قافله دارد
آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد
اندیشه اگر خون نشود حوصله دارد
چشمم ز هماغوشی مژگان گله دارد
این ساغر حیرت صفت آبله دارد
شمشادقدان را به گلستان خرامت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.