ز تاب زلف تو ای آفتاب روحانی
به مشگ سوده در آمد هزار ارزانی
مهی به حسن ازین روی آفتاب نهاد
چو سایه پیش تو بر خاک تیره پیشانی
جهان خوبی از آن خواندمت که همچو جهان
به وصل و هجر نه بر یک نهاد و یکسانی
بسان طوق زنخدان و طاق ابروی تست
فلک به سخت کمانی و سست پیمانی
ز شهر فتنه نخیزد چو طیره بنشینی
به تنگ مشگ بریزد چو طره بفشانی
بر آن مباش که جانی که انده تو دروست
به عشوه ای که درو هیچ نیست بستانی
ربود چشم من از لعل تو گهر ریزی
گرفت زلف تو از کار من پریشانی
همیشه رشگ من از آفتاب و سایه بود
که با تواند چو در مجلسی و میدانی
ننالم از غم هجرت چو وصل حاصل اوست
که زیر رنج بود گنجهای آسانی
سرشگم از قبل آن ستاره را ماند
که تو به تندی و شوخی سپهر را مانی
به حسن یوسف عهدی واین عجب که مرا
دلی به چاه زنخدان تست زندانی
ز من شنو سخن حسن خود که کس نکند
حدیث یوسف مصری چو پیر کنعانی
جفا کنند نه با آنکه جهد او به وفاست
ز تو جزای وفا هم جفاست تا دانی
مبادم از غم تو یک نفس امید خلاص
اگر خورم چو غمت در غمت پشیمانی
مرا ز عشق تو این بس که از تو ساخته ام
نسیب مدح و ثنای سکندر ثانی
محمد بن روادی کز اقتدار کرم
مسلم است ورا در جهان جهانبانی
کمینه دانش او و هم عقلی و حسی
کهینه بخشش او ملک بحری و کانی
نثار رایت او گنجهای پیروزی
رفیق موکب او لطفهای یزدانی
همیشه کار عدو ناقص از کمال ویست
ز روز تام شب تیره راست نقصانی
به نوک نیزه خطی و درع داودی
گرفت زیر نگین ملکت سلیمانی
کلاه گوشه میمون اوست کشتی نوح
هر آنگهی که بود حادثات طوفانی
شدست بر دل و دست مبارکش موقوف
سخای حاتم طائی و وهم لقمانی
ز تیغ روشن او خانه عدو تیره است
ز کلک تیره او صحن ملک نورانی
سپهر دولت را رمح او شهاب بس است
چو سر بر آرد ازو فتنه های شیطانی
شکست هیبت او بازوی ستمکاری
فزود رایت او رونق مسلمانی
لوای او بدل زخمهای گردونی
حدیث او حسد نکته های یونانی
در آن زمان که پذیرد میان صف قتال
ز باد فتنه بنای وجود ویرانی
شود ز خون یلان در دهان تیر خدنگ
به شکل صورت پیکان چو لعل پیکانی
به خون و خاک بر آید جهان افسوسی
ز دست و پای در افتد قوای نفسانی
شود دریده تر از عنکبوت اصطرلاب
ز نوک نیزه قبای سپهر پنگانی
کمین گشاده قضا بهر فتنه انگیزی
اجل ببسته میان بهر بنده فرمانی
میان معرکه از جسم و مغز ناموران
جهان ز بهر دد و دام کرده مهمانی
دریده پرده دلها ز تف تیغ چنان
که همچو روز شود رازهای پنهانی
عنان کوکب شه بینی اندر آن ساعت
گرفته سعد سماوی و لطف یزدانی
بخوانده آیت نصر من الله از علمش
زبان فتح و ظفر بر زمانه فانی
کند به تیغ گهر بار خود بنامیزد
زمین معرکه چون گوهر بدخشانی
بزرگ بار خدایا تویی که وقت هنر
هر آنچه از تو بگویم هزار چندانی
به بزم و بار مه از بهمنی و جمشیدی
به نطق و فضل به از صاحبی و سحبانی
گشاد نامه فتح تو هر کجا که رسد
کنند بر تو ملوک جهان ثنا خوانی
بهر چه عزم کنی دور آسمان گوید
برو که با ظفر آیی بکن که بتوانی
چو تو به باغ فصاحت هزار دستان نیست
وگرچه روز شجاعت هزار دستانی
ز هیبت تو به مازندران درون پس ازین
به جای آب همی خون برآید از خانی
جهان پیاده بر آید ز ابلق شب و روز
چو تو سوار شوی بر کمیت چوگانی
نهاد مهر تو در دل سعادت فلکی
گرفت کین تو در سینه نحس کیوانی
بساز بزم! که امروز عید قربانست
بریز خون عدو همچو گاو قربانی
طرب گزین و طلب کن ز نیکوان ختن
سماع روح نواز و شراب ریحانی
همیشه تا نبود در جهان کون و فساد
عقیق پاره بزمت چو لعل رمانی
خدای یار تو چون از تو خلق درماند
فلک معین تو چون تو ز خلق درمانی
نهاده نام تو سلطان و داده دور فلک
مجیر را لقب از حضرت تو سلطانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق وابسته است و شاعر به توصیف معشوقهاش پرداخته است. او زیبایی و جذابیت زلف و چهره معشوق را با آفتاب و ماه مقایسه میکند و زندگی را به دو حالت وصال و هجر توصیف میکند. شاعر از غم و رنج عشق و جدایی صحبت کرده و بیان میکند که عشقش در دلش شوری عمیق ایجاد کرده است. همچنین، به قدرت و امکانات معشوقهاش نیز اشاره میکند و از او میخواهد که در خلاصی از غم و اندوهش یاری کند. در ادامه، شاعر به موارد پیروزی و قدرت اشاره کرده و به ستایش شخصیتهای بزرگ و ویژگیهای مثبت انسانی میپردازد. شاعر با بیانی شاعرانه از عشق و زیباییها، غم و شادیهای زندگی سخن میگوید و به نوعی دعوت به جشن و شادی در زندگی میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت زلفهای تو، که همچون آفتابی نورانی هستند، به هزاران زیبایی و دلبرانهها دست یافتهام.
هوش مصنوعی: زیبایی ماه سبب شده که خورشید به خاطر آن، سرش را پایین بیاورد و مانند سایهای بر خاک تاریک در برابر تو بایستد.
هوش مصنوعی: عالمی که به تو ابراز محبت میکنم، به این دلیل است که مانند خود عالم نیست که همیشه در حال وصال و جدایی است و در هیچ چیز پایدار و ثابت نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ظرافتی اشاره دارد که در چهره و ویژگیهای انسانی وجود دارد. طوق زنخدان و قوس ابرو نشاندهندهی زیبایی و جذابیت است، در حالی که فلک به کمان و سستی پیمان به عدم ثبات و ناپایداری اشاره دارد. بنابراین، این شعر حس تعادل و ناپایداری را در کنار هم به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی که در شهری پرآشوب و آشفته بمانی، نمیتوانی از آن بهخوبی بیرون بیایی. اما اگر به آرامش برسید و با زیباییهای زندگی مواجه شوی، احساسات و زیباییها از دل تو بیرون میریزد و زندگیات را غنی میکند.
هوش مصنوعی: به آن فکر نکن که با ناز و عشوهای که هیچ ارزش واقعی ندارد، میتوانی دل کسی را به دست بیاوری که به خاطر اندوه تو دلبستهات شده است.
هوش مصنوعی: چشم من به زیباییهای تو خیره شده و از زیبایی لبت دلربایی میکند. زلفهای تو به خاطر دلتنگی و پریشانی من در هم و بر هم است.
هوش مصنوعی: همیشه حسادت من به آفتاب و سایه بود که چطور میتوانند در یک مجلس یا میدان کنار هم باشند.
هوش مصنوعی: از غم دوری نمینالم، چون وصل و نزدیکی به من رسیده است؛ چرا که زیر رنج و سختی پنهان شدهاند گنجهای آسانی.
هوش مصنوعی: من مانند ستارهای هستم که از پیش غمگین و نگران است، همانطور که تو با تندی و شوخی دنیای اطراف را رها میکنی.
هوش مصنوعی: من به زیبایی یوسف قسم خوردهام و جالب اینجاست که قلب من در چاه لبهایت گرفتار است.
هوش مصنوعی: از من بشنو داستان زیبایی خودم را، زیرا هیچکس مانند پیر کنعان حاضر نمیشود داستان یوسف مصری را تعریف کند.
هوش مصنوعی: کسانی که به دیگران ظلم میکنند، نه با کسی که تلاشش بر وفاداری است. از تو هم انتظار پاداش وفاداری بیجاست، زیرا این خود نوعی ظلم است تا متوجه این نکته شوی.
هوش مصنوعی: نمیخواهم به خاطر غم تو حتی یک لحظه هم امیدی به رهایی داشته باشم، زیرا اگر غم تو با من باشد، به ناامیدی و پشیمانی دچار میشوم.
هوش مصنوعی: من از عشق تو به حدی به خودم مشغول شدهام که به هیچ چیز دیگر فکر نمیکنم و تنها به ستایش و تمجید از تو میاندیشم.
هوش مصنوعی: محمد بن روادی که دارای قدرت و بخشندگی است، در دنیا به عنوان یک رهبر و رئیس شناخته میشود.
هوش مصنوعی: اندک دانش و خرد او، همچنین حسی کهنه، در کنار بخشش او، به منزله یک مملکت وسیع و ثروتمند است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که به پرچم او میتوان تقدیم کرد گنجهای پیروزی و در کنار او، نعمتهای الهی حضور دارد. به نوعی، این بیت به ارزشهای والای سرسپردگی و لطف الهی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کارهای دشمن همیشه ناتمام و ناقص است، چرا که در روز کاملی که تیرهگی شب وجود دارد، نقص و عیبی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به نوک نیزه، خطی نوشته شده و در دُرّ داودی نگین سلطنت سلیمان را نگه داشته است.
هوش مصنوعی: هر وقت مصیبتها و مشکلات شدید میشوند، آن شخصی که میتواند از پس این شرایط برآید، مانند کلاه گوشه میمون میماند. او همچون کشتی نوح، برای عبور از طوفانها و سختیها آماده است.
هوش مصنوعی: دست او بر دلها قرار دارد و دست پربرکتش در نگهداشتن بخشش حاتم طایی و اندیشه لقمان به وقت باقیمانده است.
هوش مصنوعی: از تیغ درخشان او، خانه دشمن سیاه و تار است و از قلم تاریک او، میدان پادشاهی پرنور و روشن است.
هوش مصنوعی: دولت و موفقیت او به اندازهای قوی است که هر گونه مشکل و فتنهای از سوی شیطان را با قدرت و سرعت خنثی میکند.
هوش مصنوعی: قدرت و شکوه او باعث شد که ستمگران بیشتر بر طغیانی خود بیفزایند، اما پرچم او به رونق و شکوه اسلام کمک کرده است.
هوش مصنوعی: پرچم او نشاندهنده زخمهای آسمانی است و داستانش حسادتهایی شبیه به نکات و معانی فلسفی یونانی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: در آن زمانی که طوفان فتنه برپا شود، میتوان انتظار داشت که میان صفوف جنگ، اوضاع و زندگی به نابودی کشیده خواهد شد.
هوش مصنوعی: از خون قهرمانان در دهان تیر مانند پیکانی زیبا و درخشان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به وضعیت زندگی و سرنوشت انسانها اشاره دارد. وقتی انسانی به حسرت و ناامیدی دچار میشود، نتایج منفی آن به وضوح در زندگیاش ظاهر میشود. از طرفی، اگر انسانها نتوانند خود را کنترل کنند و بر خواستههای نفسانی خود غلبه کنند، ممکن است به گمراهی و ضعف برسند. در واقع، این تصویر از تأثیرات روحی نامطلوب و چالشهایی که با آن دست و پنجه نرم میکنند، ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: از نوک نیزهای که به آسمان میرسد، سپهر دچار آسیب و تغییر میشود؛ به حدی که به اندازهی تار عنکبوت پاره و ضعیف میگردد.
هوش مصنوعی: سرنوشت آماده است تا فتنهای بیافریند، اما مرگ بین این دو برای بندگان فرمانی دارد.
هوش مصنوعی: در میانه جنگ و درگیری، افراد مشهور و معروف جهان به خاطر جانوران و موجودات دیگر دور هم جمع شدهاند و مهمانی برپا کردهاند.
هوش مصنوعی: دلها از شدت عشق و شیدایی برملا میشوند، به گونهای که رازهای نهفته در آنها به روشنی مثل روز آشکار میگردند.
هوش مصنوعی: وقتی در آن لحظه ستاره خوشبختی را میبینی، رهبری و هدایت الهی را هم احساس میکنی.
هوش مصنوعی: آیتی از پیروزی و یاری خدا را به یاد آورده، که از دانش او کلامی در بر دارد درباره پیروزی و غلبه بر دنیای فانی.
هوش مصنوعی: با تیغ گرانبهای خود، زمین را به معرکهای تبدیل میکند، همانند گوهرهای درخشان و زیبا.
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، تویی که در زمان هنر، هر چه از تو بگویم، به اندازهای بینهایت و پرارزش است که قابل شمارش نیست.
هوش مصنوعی: در میخانه و ضیافت که به خوشی و زیبایی برگزار میشود، از ویژگیهای برجسته و فضائل گوینده باهوش و عالمانه بهتر از هر صاحب مقام و پیشواییست که در ظاهر دیده میشود.
هوش مصنوعی: هر جا که خبر پیروزیات به گوش برسد، پادشاهان جهان تو را ستایش خواهند کرد.
هوش مصنوعی: هر چه عزم و اراده کنی، آسمان به تو میگوید که برو، زیرا با موفقیت و پیروزی برخواهی گشت. پس هر کاری که میتوانی انجام بده.
هوش مصنوعی: هرچند در روزگار شجاعت و دلیری، ممکن است هزاران قهرمان و دلیر وجود داشته باشند، اما وقتی به زیبایی و لطافت سخن و بیان میرسیم، فقط تو میتوانی در آن باغ بیهمتا باشی.
هوش مصنوعی: از ترس و هیبت تو، در مازندران، پس از این، به جای آب، از زمین خون خواهد جوشید.
هوش مصنوعی: وقتی تو بر اسب چابکی سوار شوی، دنیا همچون شب و روز در حال حرکت و پیشرفت به جلو میآید.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو در دل من، خوشبختیای را به ارمغان آورده که مختص ستارههای خوشبختی است؛ زیرا تو در وجود من کینه و ناراحتی را به وجود نیاوردهای.
هوش مصنوعی: بیا جشنی برپا کنیم! امروز روز عید قربان است. دشمنان را مانند گاو قربانی بکشید و خونشان را بریزید.
هوش مصنوعی: شاد باش و از خوبان ختن خواستار شادی و لذت بخر. موسیقی دلنواز و شراب خوشبو را طلب کن.
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که در جهان تغییر و فساد وجود نداشته باشد، مانند عقیق شریف که به زیبایی گوهری گرانبهاست، به آرایش و زینت پرداخته میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند یار و پشتیبان تو باشد، هیچ چیز نمیتواند بر تو غلبه کند. اگر فلک و سرنوشت نتوانند به تو کمک کنند، خداوند خودش تو را میسازد و از بند دنیا نجاتت میدهد.
هوش مصنوعی: نام تو را به عنوان سلطان برگزیدهاند و دور فلک به خاطر وجود تو لقب سلطانی یافته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.