زهی با حسن تو همدم صفا و لطف روحانی
به زلف ار سایه خضری به لب چون آب حیوانی
مه و خورشید پیشانی کنند از روی بی شرمی
اگر پیش رخت بر خاک ره ننهند پیشانی
دلم سوزی و این معنی رگی با جان همی دارد
مکن این ناخوشی با جان که صد ره خوشتر از جانی
چه پرسم از تو حال دل چو می دانی که می دانم
غم دل با تو چون گویم چو می دانم که می دانی؟
نداری زلف را بر گوش اگر به گوش واداری
کز آن شکل پریشان هست جمعی را پریشانی
جهان مصرست و تو یوسف چهی پر آب زیر لب
عزیزان جهان را دل در آن چاه است زندانی
تو در کار دالم سستی و من در سختی افتاده
اگر سخت آیدت ور نه به غایت سست پیمانی
تو خواهی یار و خواهی نه سعادت پادشاهی را
که صبح دین و دولت هر دو زو گشتند نورانی
شه اقلیم بخش اعظم اتابک کز جلال او
نهادش نام در اول سپهر اسکندر ثانی
پناه دوده سلجوق کز تأثیر انصافش
شود همخوابه میش ازامن با گرگ بیابانی
فلک سیر ملک سیرت که بر درگاه او زیبد
ملک را آستان بوسی فلک را بنده فرمانی
رکاب آسمان سایش به هر جانب که روی آرد
بگیرد هر دو فتراکش به رغبت لطف ربانی
رکابش را دو در می دان که او خود شکل در دارد
یکی در در رضای حق دوم در فضل یزدانی
ایا گردون عنان شاهی که ریزد آسمان جوجو
اگر یک لحظه از کارش عنان دل بگردانی
تو موسی دست تا هستی شبان اطراف عالم را
نیارد گرگ پروردن سپهر سبز بارانی
چه گویم خصم سگ روی تو چون بیند که هر ساعت
ز شمیر تو شیرافگن سگانرا هست مهمانی
عنان تو چو زنجیرست و خصم تو چو دیوانه
بجنبد جانش اندر تن چو زنجیرش بجنبانی
سخن را پشت و رو نبود اگر گویم درین دوران
تویی روی جهانداری تویی پشت مسلمانی
جهان چون تیر از آن شد راست کز خون جهان شوران
سر پیکان تو لعل است همچون لعل پیکانی
همه نور الهی بر تو شد پیدا ازین معنی
که با آن حضرت قدسی ترا سری است پنهانی
نشستی ظلم در عالم چو اضطراب تو بر تو
اگر تیغت نبودی زیر این گرون پنگانی
هر آن کاری که نتواند فلک ترتیب آن کردن
تو کن ترتیب آن زیرا تو بتوانی که بتوانی
جهانگیر و خدا ترسی و مقبل پس روا باشد
اگر گویم که هم جم هم سکندر هم سلیمانی
تو خورشیدی و بی حکمت نماند جای در گیتی
که بی خورشید جایی نیست در آباد و ویرانی
به منبر کی رود هرگز سری کان نیست منقادت
شکاری کی تواند شد سگی کان هست کهدانی
سلامت روی در دزدد اگر تو سعی واگیری
جهان از پیش برخیزد اگر تو فتنه ننشانی
مسلم شد کز آن ایران و تورانت مسلم شد
که تو با فر افریدون و با قدر قدر خانی
جهانبخش و جهانگیری زهی قدر و زهی قدرت
که در یک روز اگر خواهی جهان بدهی و بستانی
برآرد حمله گرم تو دود از آب و از آتش
چو تیغ آب رنگت کرد عزم آتش افشانی
روان طغرل و مسعود شادند از تو زین معنی
که سلطان ارسلان را شد مسلم از تو سلطانی
چه گویم من ز فر دولت و اقبال تو شاها
که هرچ آن آید اندرو هم من صد بار چندانی
درخت دولتت دارد دو شاخ تازه کز هر دو
به اقبال تو پیدا گشت آثار جهانبانی
یکی در عقد پیروزی فزون از در دریایی
یکی در تاج بهروزی به از یاقوت رمانی
دو ماهند اندرین برج و دو سروند اندرین بستان
که رشگ ماه چرخند و ستیز سرو بستانی
همی تا طره پیرایی نمایند از ره صنعت
عروسان چمن را هم صبا هم ابر نیسانی
همی تا گل ندارد تاب پیش باد خوارزمی
همی تا نور گیرد مه ز خورشید خراسانی
جهانت باد محکوم و سپهرت باد در فرمان
سلیمان وار حکمت را متابع انسی و جانی
رفیقت طالع میمون به هر جانب که روی آری
معینت ایزد بیچون به هر جایی که درمانی
اگر چه عمر کس باقی نخواهد بود در عالم
کرامت عمر باقی بادت اندر عالم فانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و ویژگیهای پروردگار و شاهان بزرگ میپردازد. شاعر با عبارات پر شور از محبوب خود سخن میگوید و به ارتباط بین انسان و خدا، قدرتهای پادشاهان و عدالت الهی اشاره میکند. او به مفاهیم عشق، زیبایی، و حکمت پرداخته و بیان میکند که چگونه وجود یک پادشاه میتواند باعث رونق و شکوفایی جهان شود. در ادامه، شاعر بر قدرت و افتخار پادشاهان تاکید میکند و میگوید که آنها میتوانند جهان را در دست بگیرند و به سعادت برسانند. در نهایت، او از زندگی، قدرت و حکمت به وضوح صحبت میکند و آرزوی جاودانگی و سلامت برای شاهان و مردم دارد.
هوش مصنوعی: با زیبایی تو، دوستیام مملو از صفا و رحمت روحانی است. اگر زلفت مانند سایهای سبز باشد و لبهایت شبیه آب حیات، چه بهتر!
هوش مصنوعی: اگر ماه و خورشید از روی بیشرمی پیشانی خود را بر زمین بگذارند، باید بدانند که من به خاطر زیبایی تو، هرگز پیشانیام را بر خاک نخواهم نهاد.
هوش مصنوعی: دل من آتش میزند و این احساس عمیق و نزدیکی با جانم دارد. مبادا که این ناخوشی را با جانت تحمل کنی، زیرا صد بار زیباتر از زندگی است.
هوش مصنوعی: چه نیازی به پرسش حال دلم دارم وقتی تو خود میدانی؟ غم دلم را چگونه بیان کنم وقتی میدانم که تو از آن باخبری؟
هوش مصنوعی: اگر زلف زیبایی را برای کسی که در کنار تو نیست، در گوشش بگویی، فقط او را بیشتر پریشان و سردرگم خواهی کرد، زیرا زیباییها قادرند احساسات را تحت تاثیر قرار دهند و باعث ناآرامی در دلها شوند.
هوش مصنوعی: جهان شبیه مصر است و تو مانند یوسف، در حالی که عزیزان این دنیا دلشان به چاهی بسته است که در آن زندانی هستند.
هوش مصنوعی: تو در انجام کارهایت سهلانگاری میکنی و من در سختی و مشکل گرفتار شدهام. اگر کارها بر تو دشوار شود، وگرنه پیمانی که بستهای خیلی سست و ضعیف است.
هوش مصنوعی: اگر تو به دوستی و یاری نیاز داری، یا به دنبال خوشبختی و رفاه هستی، باید بدانی که روشنایی صبح، هم دین و هم سلطنت را به نور میآورد.
هوش مصنوعی: در این بیت به بررسی مقام و عظمت یک شخصیت برجسته اشاره میشود که به دلیل جلال و شکوهش نام او در افق تاریخ مانند اسکندر مقدونی مشهور گردیده است. او به عنوان یک فرمانروای بزرگ و تاثیرگذار در اقلیم خود شناخته میشود و یادش در ذهن مردم جاودانه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگر کسی به دلیل انصاف و عدل خود به پناه دیگران تبدیل شود، حتی میتواند دشمنان را نیز آرام کند. در اینجا، دو موجود متضاد، مانند میش و گرگ، به تصویر کشیده شدهاند. این نشاندهنده قدرت و تأثیر نیک این انصاف است که میتواند همگان را به صلح برساند.
هوش مصنوعی: آسمان به کمال و مقام ملک، آنقدر نزدیک است که شایسته است او را در آستان خود بپذیرد و به او احترام گذارد. فلک تابع فرمان اوست و به او خدمت میکند.
هوش مصنوعی: سوارکار آسمان به هر سو که حرکت کند، دو زین او با خواست و محبت الهی همراهی خواهد کرد.
هوش مصنوعی: او دارای رکابی است که به دو در شباهت دارد؛ یکی در نشانگر رضایت خدا و دیگری در نشانگر فضل و نعمت الهی.
هوش مصنوعی: اگر زمين و زمان در حال سلطنت و فرمانروایی هستند و آسمان مانند یک پرنده در حال پرواز است، به خاطر یک لحظهای که از کار خود غافل شوی، ممکن است همه چیز به هم بریزد.
هوش مصنوعی: تو مانند موسی هستی که در طول شب، مراقب اطراف خود هستی و نمیگذاری خطراتی مثل گرگ، به دامان طبیعت آسیب برسانند. در واقع، تو با وجود خود، از باران و سرسبزی آسمانها محافظت میکنی.
هوش مصنوعی: من چه بگویم دربارهٔ دشمنی که وقتی تو را میبیند، هر لحظه از شیر تو، سگها را مهمانی میدهد؟
هوش مصنوعی: وقتی که کنترل تو مثل زنجیر محکم باشد و دشمن و مخالف تو مثل دیوانهای در حرکت باشد، جان او در بدنش همچون زنجیری است که اگر تو آن را به حرکت درآوری، او نیز به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: اگر من بخواهم به طور واضح بگویم، در این زمان تو هستی که بر دنیا حکومت میکنی ویکی از اصلیترین پشتوانههای اسلام هم تویی.
هوش مصنوعی: جهان به گونهای مستقیم و صحیح شده است که مانند تیر به نظر میرسد. از آنجایی که خون و دردهای مردم باعث شدت و شور موجود در دنیا شده، نوک پیکان تو همچون یک گوهر درخشان و زیباست.
هوش مصنوعی: تمامی نور الهی بر تو آشکار شده است و این به خاطر این است که بین تو و آن موجود قدسی ارتباطی پنهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر ظلم در عالم همانند اضطرابی که به تو دست میدهد، نبودی، تو هم زیر بار این سنگینی و سختی قرار نمیگرفتی.
هوش مصنوعی: هر کاری که آسمان نتواند برایش نظم و ترتیبی بدهد، تو خودت آن را به خوبی سامان بده، چون تو میتوانی و قدرت انجام آن را داری.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده است که یک شخص قدرتمند و مهربان مانند جهانگیر، که از خدا ترسیده و به سوی او متمایل است، نشان دهندهی عظمت و قدرتی است که ممکن است همچون جمشید، اسکندر و سلیمان باشد. بنابراین، اگر بگویم که او به این شخصیتهای بزرگ شباهت دارد، منطقی و درست خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و بدون حکمت و دانش، هیچگونه جایی در دنیا باقی نمیماند؛ چرا که در غیاب خورشید، هیچگونه آبادانی یا ویرانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چرا کسی که در دلش ایمان و تسلیم وجود ندارد، به منبر میرود؟ در حقیقت، آن فرد شاید مانند یک شکارچی باشد که به دنبال غنیمت است، اما در واقعیت، اینطور نیست. کسی که واقعاً درکی از موضوعات دارد، میتواند در این جایگاه قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر تو تلاش کنی که زیبایی و سلامتیات را حفظ کنی، دنیا هم از جای خود برمیخیزد و پیش میرود، به شرطی که تو ایجاد آشوب نکنی.
هوش مصنوعی: مشخص شد که از سرزمین ایران و توران، تو همچون فرزند فرّ و توانمندی بزرگی برخورداری.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای آن است که فردی با توانایی و قدرت بینظیر میتواند در یک روز تمامی جهان را به دست آورد یا از آن بگذرد. به نوعی، این بیان کننده عظمت و شگفتی شخصیت یا مقام آن شخص است که میتواند اثرات بزرگ و عمیق بر دنیا بگذارد.
هوش مصنوعی: حمله داغ و قدرتمند تو باعث میشود که هم از آب و هم از آتش دود بلند شود. وقتی تیغ تو با رنگ آب آراسته است، ارادهات برای شعلهور کردن آتش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: روح طغرل و مسعود به خاطر تو شاد هستند، زیرا از این معنا مشخص شد که سلطانی همچون ارسلان به حق به تو تعلق دارد.
هوش مصنوعی: من چه بگویم درباره عظمت و خوشبختی تو ای شاه که هر آنچه که به تو برمیگردد، برای من هم به اندازه صد بار بیشتر ارزشمند است.
هوش مصنوعی: درخت موفقیت تو دو شاخه تازه دارد که از هر کدام نشانههایی از خوشبختی و رهبری در این دنیا نمایان شده است.
هوش مصنوعی: یکی از دو نفر در مراسم پیروزی، دارای موفقیت و شادکامی بیشتری است و دیگری که به تاج خوشبختی دست یافته، از یاقوت هم با ارزشتر است.
هوش مصنوعی: در اینجا به دو ماه و دو سرو اشاره شده که در یک فضای زیبا و سرسبز قرار دارند. ماهها به یکدیگر حسادت میکنند و سروها نیز در تلاشاند که با هم رقابت کنند و برتری خود را نشان دهند. این تصویر نمایانگر زیبایی و ویژگیهای منحصر به فرد هر یک از آنهاست.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و هنر پیرایش موهای عروسان چمن اشاره شده است. همچنین، نسیم و ابرهای بهاری نیز به تکمیل این زیبایی کمک میکنند و فضای طبیعی را شادابتر و جذابتر میسازند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل نتواند در برابر باد ایستادگی کند، نور مه از خورشید خراسان نیز نمیتواند تابیده شود.
هوش مصنوعی: دنیا و زمانهات به تبعیت از حکمت و خرد انسانی، همانند فرمانروایی سلیمان، باشند.
هوش مصنوعی: دوست خوب تو همیشه خوش شانس است و در هر کجا که بروی، خداوند بدون شک راهی برای موفقیت و درمان مشکلاتت فراهم میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه عمر هیچکس در این دنیا دوام نخواهد داشت، اما امید است که عمر شما در دنیای فانی ادامه یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.