فلان سفیه که بر فضل من نهاد انگشت
به مجمع فضلا باز شد مراورا مشت
فضیحت است که تسخر زند به کهنه شراب
عصیر تازه کهنابرده زحمت چرخشت
خطاست کز پس چل سال شاعری شنوم
ز بیست ساله ی ... نادرست حرف درشت
ز خدمت وطنی هیچ گونه دم نزنم
که گوژ گشت ز اندوه حادثاتم پشت
به نظم و نثر مجرّد چرا نیارم فخر
که تابناک ترند از دلایل زردشت
فنون شاعری و نثر خوب و نظم بدیع
مرا به دست چو انگشتری است در انگشت
برای خاطر پروین و اعتصامالملک
من و رشید و دگر خلق را نباید کشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به انتقاد از فردی میپردازد که به او اهانت کرده و بر فضل و دانش او انگشت مینهد. او بیان میکند که چنین بیاحترامی به او و دیگر دانشمندان نادرست است، چراکه او پس از سالها شاعری هنوز در نظر دارد که به وطن خدمت کند. شاعر احساس سرخوردگی میکند که زحماتش نادیده گرفته شده و به مقایسه خود با بزرگان میپردازد و از زیباییهای ادبیات و شعر خود دفاع میکند. او همچنین از کسانی که باعث تضعیف ارزشهای ادبی و فرهنگی میشوند، انتقاد میکند و میگوید که باید برای پیشرفت و ارتقای فرهنگ و دانش خود تلاش کنیم، نه اینکه یکدیگر را تخریب کنیم.
هوش مصنوعی: شخصی نادان که به تواناییهای من ایراد گرفت، در مجمعی از دانشمندان مورد تمسخر قرار گرفت و به او پاسخهای کوبندهای داده شد.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که عیب و ناپسند است که بر کسی بخندیم یا او را مسخره کنیم، در حالی که خودمان هنوز به مسائل پایه و ابتدایی رسیدهایم. به نوعی نشاندهندهی این است که پیشرفت و یادگیری به زحمت و تلاش نیاز دارد و نباید به دیگران ایراد گرفت در حالی که خودمان هنوز در مرحلهی ابتدایی هستیم.
هوش مصنوعی: شنیدن شعر از شاعری که پس از چهل سال تجربه، به اندازه یک فرد بیست ساله مینویسد، اشتباه است. این نشان دهنده ضعف و نادرستی در آثار او است.
هوش مصنوعی: من به هیچ وجه از خدمت به میهنم سخن نمیزنم، زیرا اندوه حوادث باعث شده که به حالتی خمیده و غمگین درآیم.
هوش مصنوعی: چرا به شعر و نثر بدون قید و شرط افتخار نبرم، در حالی که آنها از دلایل زردشت درخشندهتر و روشنترند؟
هوش مصنوعی: شاعری و نوشتن زیبا و نظمهای تازهای که دارم، مثل یک انگشتر در دست من است.
هوش مصنوعی: نباید به خاطر پروین و اعتصامالملک و رشید و دیگر افراد، جان کسی را گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه نعیم سمرقند سربهسر دیدم
نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
[...]
جهان ز رفتن مودود شه موئید دین
به ما نمود مزاج و به ما نمود سرشت
جریدهایست نهاد سیه سپید جهان
که روزگار درو جز قضای بد ننوشت
چه سود از آنکه از این پیش خسروان کردند
[...]
چه فتنه بود که در عید گه جنان بگذشت
سواره بر من مسکین ناتوان بگذشت
سلام کردم و پرسید کای فلان چونی
همین بگفت و به شبدیز بر ، روان بگذاشت
چه گویمت ز سخن گفتنش که شیرینی
[...]
نسیم باد بهارست یا هوای بهشت
بهشت چیست وصال نگار حورسرشت
نوای بلبل و آواز چنگ و نغمه ی عود
خوش است و خوش بود آبی روانه بر لب کشت
بهشت روی تو ما را مدام می باید
[...]
کنون که میدمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرح بخش و یارِ حورسرشت
گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت
چمن حکایتِ اردیبهشت میگوید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.