نسیم باد بهارست یا هوای بهشت
بهشت چیست وصال نگار حورسرشت
نوای بلبل و آواز چنگ و نغمه ی عود
خوش است و خوش بود آبی روانه بر لب کشت
بهشت روی تو ما را مدام می باید
به اختیار بگو تا بهشت را که بهشت
اگرچه هیچ نمی دانم این قدر دانم
که ناز خوب نباشد یقین ز مردم زشت
ز جان نمی رودم عشق و در ازل گویی
خدای مهر تو و خاک من به هم بسرشت
ز سرگذشت نکردم سپاس و می دانم
که بر سر من از این سان قضای خوب نبشت
ز استخوان نکنم مهر تو برون ای جان
اگر زنند ز خاک جهان جهانی خشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهشت و عشق میپردازد. شاعر به بهشتی که در وصال محبوب و زیبای خود مییابد اشاره میکند و از خوشیها و شادیهای ناشی از این عشق سخن میگوید. او به نوازشهای طبیعت و صدای بلبل و آوای سازها اشاره دارد که همگی نشان از زندگی و نشاط هستند. شاعر تأکید میکند که عشق و زیبایی واقعی از درون انسانها ناشی میشود و نمیتوان به راحتی از عشق دل بر کَند. در نهایت، او به تقدیر و سرنوشت خود اشاره میکند و از این که عشق او به محبوب در وجودش به شدت پایدار است، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای بهار و بهشت میپردازد. شاعر از نسیم خوشی که در بهار میوزد و هوای دلپذیر بهشت سخن میگوید. او همچنین اشاره میکند که بهشت در واقع همان پیوند و رسیدن به معشوقی با ویژگیهای خاص و دلربا است. احساس شگرف و دلنشینی که در این لحظات وجود دارد، به نوعی توصیف کنندهای از عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: آواز پرنده و صدای ساز و نغمهی عود خوشایند است و همچنین جریان آب بر لبهای کشتزار زیبا و دلنشین است.
هوش مصنوعی: بهشت زیبایی و عاطفه تو باید همواره بر ما حاکم باشد. بگو که بهشت را چگونه بسازیم و چگونه آن را برای خود تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: هر چند که من هیچ چیز نمیدانم، اما به خوبی میدانم که فخر و ناز از زیبایی خوب نیست و به یقین در نظر مردم زشت به شمار میآید.
هوش مصنوعی: عشق از جانم جدا نمیشود و به نظر میرسد که در آغاز خلقتم، خداوند عشق تو را با خاک وجود من در هم آمیخت.
هوش مصنوعی: من از گذشتهام قدردانی نکردم و میدانم که سرنوشت خوبی برای من رقم زده شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه مرا از استخوان به دور کنند و من را به خاک برسانند، اما محبت تو را هرگز از دل بیرون نخواهم کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه نعیم سمرقند سربهسر دیدم
نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
[...]
جهان ز رفتن مودود شه موئید دین
به ما نمود مزاج و به ما نمود سرشت
جریدهایست نهاد سیه سپید جهان
که روزگار درو جز قضای بد ننوشت
چه سود از آنکه از این پیش خسروان کردند
[...]
چه فتنه بود که در عید گه جنان بگذشت
سواره بر من مسکین ناتوان بگذشت
سلام کردم و پرسید کای فلان چونی
همین بگفت و به شبدیز بر ، روان بگذاشت
چه گویمت ز سخن گفتنش که شیرینی
[...]
کنون که میدمد از بوستان نسیمِ بهشت
من و شرابِ فرح بخش و یارِ حورسرشت
گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت
چمن حکایتِ اردیبهشت میگوید
[...]
چو عشق بر دوجهان حرف اتحاد نوشت
چه فرق از حرم کعبه تا حریم کنشت
بر این صحیفه مکش خط اعتراض که نیست
بجز نگاشته یک قلم چه خوب و چه زشت
ز پیر میکده جو وقت خوش که نتوان یافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.