گنجور

 
حکیم نزاری

چه فتنه بود که در عید گه جنان بگذشت

سواره بر من مسکین ناتوان بگذشت

سلام کردم و پرسید کای فلان چونی

همین بگفت و به شبدیز بر ، روان بگذاشت

چه گویمت ز سخن گفتنش که شیرینی

بغایتیست که آخر بدان دهان بگذشت

به سرو چون کنم ش مشتبه چه گویم

من این خطا نپسندم که بر زبان بگذشت

به خواب دوش بلا دیده ام نگاه کنید

به اعتبار که ام روز بر چه سان بگذشت

نظر به دست و کمان داشتیم و شست هنوز

گرفته بود که تیر از میان جان بگذشت

حواس ظاهرم اندر نماز بود و لیک

نفس نفس که زدم بر دلم نهان بگذشت

نهان نمی شود از آدمی و می گذرد

کسی ندید که هرگز پری چنان بگذشت

حلال کرد بر اصحاب خانقاه نظر

به چشم رغبت هر پیر کان جوان بگذشت

از آن نماز چه حاصل که از عُلو خیال

بت از برابر چشمم زمان زمان بگذشت

دریغ عمر نزاری که در گذشت ازو

چو باد صبح که از طرف بوستان بگذشت

کسی که زنده به عیسی دمی نباشد اگر

خضر بود به عدم رفت کز جهان بگذشت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

همه نعیم سمرقند سربه‌سر دیدم

نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت

چو بود کیسه و جیب من از درم خالی

دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت

بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری

[...]

انوری

جهان ز رفتن مودود شه موئید دین

به ما نمود مزاج و به ما نمود سرشت

جریده‌ایست نهاد سیه سپید جهان

که روزگار درو جز قضای بد ننوشت

چه سود از آنکه از این پیش خسروان کردند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
حکیم نزاری

اگر فراق نباشد چه دوزخ و چه بهشت

چو اصل صورت معنی بود چه خوب و چه زشت

اگر نه بی تو بمانم چه ترسم از دوزخ

وگر نه روی تو بینم چه می کنم ز بهشت

نه واقفم متقبل نه جاهلم منکر

[...]

جهان ملک خاتون

نسیم باد بهارست یا هوای بهشت

بهشت چیست وصال نگار حورسرشت

نوای بلبل و آواز چنگ و نغمه ی عود

خوش است و خوش بود آبی روانه بر لب کشت

بهشت روی تو ما را مدام می باید

[...]

حافظ

کنون که می‌دمد از بوستان نسیمِ بهشت

من و شرابِ فرح بخش و یارِ حورسرشت

گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟

که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت

چمن حکایتِ اردیبهشت می‌گوید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه