بهار قطعهٔ فرخ شنید و خرم گشت
چو کشت خشک ز ترشیح ابر نیسانی
و یا چو عاشق نومید گشته از دیدار
که یار سر زده ییش آیدش به مهمانی
فسرده بودم و از عمر خویشتن بیزار
که کرد شعر توام روح تازه ارزانی
سخن ز حبس چه گویم که زندگی حبس است
به کشوری که ذلیلند عالی و دانی
درون حبس بسی خوبتر گذشت به من
ز اختلاط فرومایگان تهرانی
همه دوروی و سخنچین و دزد و بیایمان
عبید اجنبی و خصم جان ایرانی
نه هوش فطری و نی رسم و راه مکتبی
نه حس ملی و نی شیوهٔ مسلمانی
چو کبک کرده سر خود به زیر برف نهان
مگر نبیندشان کس ز فرط نادانی
بهراستی که وزیر و وکیل جمله خرند
خران بارکش پشت ریش پالانی
به حیرتم که چرا در بسیط ری دانا
پیاده میرود و خر بدین فراوانی
همه ز قدرت شه سوء استفاده کنند
به فاش ساختن کینههای پنهانی
به زور بازوی شه مغز عاجزان کوبند
زهی فقیرکشی و ضعیفرنجانی
همیشه در پی آزار اهل مملکتاند
گمان برند که این است مملکترانی
ز کارهای سیاسی جدا شدم امسال
که بود یکسره طنازی و تنآسانی
به کار علم و معارف بهجد شدم مشغول
که هست معرفت و علم قوت انسانی
مرا ز مشغلهٔ درس و بحث هیچ نبود
خبر ز قصهٔ شیرازی و صفاهانی
پی خوشآمد شه ناگهم درافکندند
به محبسی که بود جای سارق و جانی
«به حسب حال خود این بیت کردهام تضمین
ز قول رودکی آن شاعر خراسانی
«به حسن صوت چو بلبل مقید قفسم
به جرم حسن چو یوسف اسیر و زندانی»
هر آن بدی که رسد از زمانه خرسندم
به شکر آن که ندارم عذاب وجدانی
ز حال بنده غرض فرخا مشو نگران
که راستکار بود رستگار خود دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بهار و زندگی نو صحبت میکند که با شنیدن یک قطعه موسیقی روحش تازه میشود. او به زندگی در بند و حبس، هم از نظر جسمی و هم از نظر اجتماعی انتقاد میکند و به بیعرضگی و نداشتن تعهد برخی مسئولان اشاره دارد. شاعر نسبت به وضعیت فعلی جامعه و سیاستمداران ناامید است و به سمت علم و معرفت رو میآورد. او با حسرت از دورانی حرف میزند که اخلاق و ملیت در جامعه از بین رفته و تنها دسیسه و خیانتها حاکم است. در نهایت، شاعر علیرغم مشکلات و سختیها، سعی در حفظ روحیه مثبت و آرامش درونی دارد و به واقعیات زندگی خود میپردازد.
هوش مصنوعی: بهار با شنیدن خبر خوش و خوشحالکننده به سرسبزی و شادابی رسید، همچنان که زمین خشک از بارش باران بهاری زنده و شاداب میشود.
هوش مصنوعی: شخصی که عاشق است و از ملاقات محبوبش ناامید شده، در حال تصور این است که محبوبش ناگهان به مهمانیاش میآید.
هوش مصنوعی: احساس کسالت و دلزدگی از زندگی داشتم، اما با ورود شعر تو، جان تازهای یافتم و به زندگیام روحی تازه بخشیدی.
هوش مصنوعی: زندگی در جایی که افراد بزرگ و کوچک به ذلت کشیده شدهاند، همانند زندانی است و من نمیدانم چگونه در مورد آن صحبت کنم.
هوش مصنوعی: مدت زمان زیادی که در زندان گذراندم خیلی بهتر از زمانهایی بود که با آدمهای پست و نالایق تهرانی بودم.
هوش مصنوعی: در این بیت به شخصیتهای منفی و بیاعتماد اشاره شده است. شاعر به افرادی که دوزیست، سخنچین، و بیایمان هستند انتقاد میکند و آنها را دشمنان جان ایرانی معرفی میکند. به بیان دیگر، این افراد به نوعی خیانتکار و مایه نارضایتی برای کشور و مردم شمرده میشوند.
هوش مصنوعی: نه استعداد ذاتی و نه روش آموزشی، نه احساس ملی و نه روشهای مذهبی، هیچ یک به تنهایی نمیتوانند راهنمای ما باشند.
هوش مصنوعی: کبک، سر خود را زیر برف پنهان کرده است تا کسی او را نبیند، اما این کار از بیخبری اوست.
هوش مصنوعی: واقعاً باید گفت که وزیران و وکلا همه مانند بارکشهای هستند که بار سنگینی را با خود حمل میکنند و تنها برای خودشان سودی ندارند.
هوش مصنوعی: من در تعجبم که چرا در دنیای وسیع علم، فردی باهوش و دانشمند به طور ساده و معمولی زندگی میکند، در حالی که در همین دنیا چیزهای زیادی برای یادگیری و تجربه کردن وجود دارد.
هوش مصنوعی: همه از قدرت پادشاه برای نمایان کردن دشمنیهای نهفته خود استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: با قدرت و توانایی پادشاه، مغز ناتوانان و ضعیفان را خرد میکنند. این واقعیت نشاندهندهی ظلم و ستمی است که بر فقرا و ضعیفان میرود.
هوش مصنوعی: آنها همیشه به دنبال آزار و اذیت مردم کشور هستند و فکر میکنند که اینگونه میتوانند به کشور داری بپردازند.
هوش مصنوعی: امسال از گرفتاریهای سیاسی کنار رفتم و فقط به تفریح و آرامش پرداختم.
هوش مصنوعی: من بهطور جدی به مطالعه علم و دانش پرداختم، زیرا میدانم که شناخت و علم نیروی انسانی را تقویت میکند.
هوش مصنوعی: من از مشغلههای درس و گفتگو هیچ اطلاعی نداشتم و از داستان شیرازی و صفاهانی خبری نداشتم.
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، به دلیل خوشآمدگویی پادشاه، مرا به زندانی انداختند که جایگاه دزدان و جانیان بود.
هوش مصنوعی: با توجه به وضعیت و احساسات خود، این شعر را سرودهام و آن را به قول رودکی، شاعر بزرگ خراسان، نسبت میدهم.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی صدایت مانند بلبل در قفس گرفتار شدم و به سبب زیباییات مثل یوسف در بند و اسیر هستم.
هوش مصنوعی: هر اتفاق بدی که از طرف زندگی برایم پیش بیاید، از آن خوشحالم چون به خاطر آنچه انجام دادهام، عذاب وجدان ندارم.
هوش مصنوعی: نگران حال من نباش، چون من به راستی در پی نیکی و رستگاری هستم و خودت هم این را میدانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
به جرم حسن چو یوسف اسیر زندانی
همین شعر » بیت ۱۹
«به حسن صوت چو بلبل مقید قفسم
به جرم حسن چو یوسف اسیر و زندانی»
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.