تا لب جانان ز تنگی شکل انگشتر گرفت
پشتم از بار فراقش صورت چنبر گرفت
صورت چنبر گرفت از بار هجرش پشت من
تا لب لعلش ز تنگی شکل انگشتر گرفت
او مگر خواهد ز زلف و خال خود انگشتری
کاین نگین از مشک کرد، آن چنبر از عنبر گرفت
طُرّهٔ شبرنگِ او وقتِ سحر زآسیبِ باد
صدهزار انگشتری بشکست و باز از سر گرفت
شد چو انگشتر دلم خالی ز مهر نیکوان
تا چو انگشتر نگین مهرش اندر بر گرفت
خواست بسپارد مرا گیتی به دست هجر او
زان چو انگشتر مرا خمّیده و لاغر گرفت
کرد همچون حلقهٔ انگشتری پشت مرا
وز مدیح صهر شاهنشه بر او گوهر گرفت
آنکه تا انگشتری بگرفت انگشتش ز شاه
مشتری را طالعش زیر نگین اندر گرفت
همچنان کانگشتری گیرد ز گوهر آب و تاب
دولت و ملّت از او آرایش و زیور گرفت
گشت چون انگشتر از تنگی دل خصمش چو او
خلعت انگشتری از شاهِ گردونفر گرفت
چون بدین انگشتری بینی و این تابان نگین
ماه نو در بر، تو گویی زهرهٔ ازهر گرفت
گویی این انگشتری را از شرافت آسمان
گوهر از اختر نهاد و چنبر از محور گرفت
قدر این انگشتری زانگشترِ جم برتر است
آری این یک را بباید زآن دگر برتر گرفت
زانکه آن انگشتری از جم به اهریمن رسید
وین دگر را از ملک، صدرِ ملکمنظر گرفت
آنکه انگشت جلالش از پی انگشتری
مهر را مهر نگین و چرخ را چنبر گرفت
هان خداوندا تو را انگشتری بخشید شاه
وندرین انگشتری بس لطفها مضمر گرفت
تا تو را آمد چنین انگشتری از شهریار
از حَسَد خَصمِ تو را در کالبد آذر گرفت
آسمانقدرا! بهار مدحگر در ساعتی
وصف این انگشتری را خامه و دفتر گرفت
چون درآمد نام این انگشتری در هر کلام
خامهٔ من سربهسر آیین و زیب و فر گرفت
بر تو بادا فرخ و فرخنده این انگشتری
کز تو صد فرخندگی آیینِ پیغمبر گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تمثیل انگشتری، به بیان حسرت و فراق محبوب میپردازد. او از تنگی و غم دوری معشوق سخن میگوید و میچشد که چگونه عشقش مانند یک انگشتر زیبا و پر از نگین است که با جداییاش خالی و بدون ارزش شده است. شاعر اشاره میکند که چگونه زلف و زیبایی معشوقش مانند سنگهای قیمتی، دل او را پر از حسرت کرده و در نهایت به این نتیجه میرسد که این انگشتری از انگشتریهای دیگر برتر است، چون حامل عشق و لطف خدایان است. در انتها، شاعر آرزو میکند که این انگشتری برای او و محبوبش خوشبختی و شادکامی به ارمغان بیاورد.
هوش مصنوعی: زمانی که لبهای محبوبم به شکل تنگی در آمد، به خاطر فراق او، پشت من همچون حلقهای تحت فشار قرار گرفت.
هوش مصنوعی: عشق و جدایی باعث شده است که من مانند یک حلقه تنگ و محدود احساس کنم. به خاطر دوری از معشوق، حالتی پراشکال و ناراحتکننده برایم به وجود آمده که همچون دایرهای که به دور چیزی میچرخد، میچرخم اما نمیتوانم به او نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: آیا او میخواهد از مو و زیباییاش انگشتری بسازد که این نگین آنقدر زیبا و درخشان باشد که مانند مشک به نظر برسد و آن حلقه از عنبر شکل بگیرد؟
هوش مصنوعی: موهای زیبای او در هنگام صبح به خاطر شدت وزش باد، تعداد زیادی از انگشترها را از گردن شکسته و دوباره به حالت اولش بازگشت.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک انگشتر شده است که از مهر و محبت خوبان خالی است، تا زمانی که نگین عشق او در آن وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: خواست که دنیا مرا به دست جدایی او بسپارد، زیرا همانطور که یک انگشتر به خاطر فشار و کشش خمیده و لاغر میشود، من نیز دستخوش همین حال و روز گشتم.
هوش مصنوعی: او مانند حلقهای که دور انگشت میچرخد، مرا به خود بست و از ستایش پادشاه به او ارزشی همچون جواهر بخشید.
هوش مصنوعی: کسی که در حالتی است که انگشتری را به دست میکند، طالعش به مانند زیر نگین انگشتری قرار میگیرد و سرنوشت او به سایهی مجلل آن تغییر میکند.
هوش مصنوعی: همانطور که انگشتری از سنگ قیمتی زیبا میگیرد، دولت و ملت نیز از او زیبایی و شکوه میگیرند.
هوش مصنوعی: وقتی دلش تنگ شد، به مانند یک انگشتر به دور خصمش میچرخید و او مانند کسی که لباسی از شاه عالم دریافت کرده باشد، به زیبایی و شکوهمندی دچار شد.
هوش مصنوعی: وقتی این انگشتری را ببینی و این نگین درخشان که شبیه ماه نو است، به نظر میرسد که زهره زیبایی خود را از همه چیز گرفته و به این شکل ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد این انگشتری به قدری با ارزش و زیباست که نشان از نجابت آسمانی دارد، گویی که سنگ قیمتی آن از ستارهای گرفته شده و حلقهاش از مرکز زمین ساخته شده است.
هوش مصنوعی: این انگشتری که در دست داری، به دلیل ارزش و ویژگیهای خاصش، از انگشتری که به پادشاه جم تعلق داشت، برتر است. بنابراین، باید این انگشتری را بیشتر از آن انگشتر دیگر ارج بنهیم.
هوش مصنوعی: چون آن انگشتری که متعلق به جمشید بود به اهریمن افتاد، این انگشتری دیگر از پادشاهی، ریاست پادشاهی را به دگرگونهای به دست آورد.
هوش مصنوعی: کسی که قدرت و عظمتش به اندازهای است که با انگشتش، نشانهای از بزرگیاش را بر روی انگشتری و گردونهی آسمان قرار داده است.
هوش مصنوعی: ای خدا، شاه به تو انگشتری هدیه داده و در این انگشتری بزرگترین نعمتها نهفته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به این شکل و با این انگشتری از سوی پادشاه به دست آوردی، دشمن تو به خاطر حسادت، دچار مشکل شد و در وضعیتی سخت قرار گرفت.
هوش مصنوعی: با آسمان با عظمت! در بهاری که ستایشگران در یک لحظه، قلم و دفتر را برای توصیف این انگشتری به کار گرفتند.
هوش مصنوعی: زمانی که نام این انگشتری در هر گفتار به میان میآید، قلم من به طور کامل تحت تأثیر آن قرار میگیرد و به زیبایی و جلا میآید.
هوش مصنوعی: این انگشتری که به تو تعلق دارد، خوشبختی و سعادت عظیمی را به همراه دارد و نشانه ای از آموزه های پیامبر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون ره اندر برگرفتم دلبرم در برگرفت
جان به دل مشغول گشت و تن ز جان دل برگرفت
خواست تا او پایهای من بگیرد در وداع
پای ها زو در کشیدم دست ها بر سر گرفت
گاه در گردنش دستم همچو چنبر حلقه شد
[...]
یاد باد آن شب که یارم دل ز منزل برگرفت
بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت
تا کشیده رنج داغِ هجر بر جانم نهاد
ناچشیده می خمار مستی اندر سرگرفت
چنبر زلفش ز من بربود چرخ چنبری
[...]
عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت
دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت
عالم پر گفتگوی و در میان دردی ندید
از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت
اینت بی همت که در بازار صدق و معرفت
[...]
بلعجب بادی است در هنگام مستی باد فقر
کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
ابتدا غوّاص ترک جان و فرزندان بگفت
پس بدریا در فروشد تا چنین گوهر گرفت
سالها مجنون طوافی کرد در کهسار و دشت
[...]
کار ملک و دین بحمدالله نظام از سرگرفت
مصطفی بطحا گشاد و مرتضی خیبر گرفت
رایت منصور شاه از عون یزدان هر زمان
لشکری دیگر شکست و کشوری دیگر گرفت
خسرو جمشید فر سلطان نظام ملک و دین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.