ضیمرانی در بن بید معلق جا گرفت
پنجهٔ نازک به خاک افشرد و کم کم پا گرفت
سایهٔ بید معلق هر طرف پیرامنش
پرده پیش پرتو مهر جهانآرا گرفت
شاخ نیلوفر چو کرمی سر ز جا برکرد و گفت
وای من کز ضعف نتوانم دمی بالا گرفت
تابش خورشید را دید از ورای شاخ و گفت
کاش بتوانستمی یک لحظه جای آنجا گرفت
گرچه از فیض حضورش جفت حرمانیم لیک
لطف او خواهد همی از دور دست ما گرفت
دید پیرامون خود خار و خسی انبوه و گفت
در میان این رقیبان چون توان مأوا گرفت
دیو نومیدی ز ناگه سر به گوشش برد و گفت
جهد کم کن کاین جهان مهر از ضعیفان واگرفت
ظلمت نومیدی و ضعف تن و فقدان نور
سرش زیر افکند و لرزان ساقش استرخا گرفت
روز دیگر تافت بر وی لکهای از آفتاب
وآن تن دلمرده را بازو مسیحآسا گرفت
یاس را آواره کرد افرشتهٔ عشق و امید
قوتی دیگر ز فیض نور جانافزا گرفت
با چنین همت گیاهان را به زیر پا گذاشت
لیک نتوانست از آن حد خویشتن بالا گرفت
با همه ضعف و زبونی سرفرازی کرد و باز
سایهٔ بید قوی دستی به زیر پا گرفت
اندر آن حسرت برآورد از سر گُرم و گداز
آتشین آهی که دودش دامن صحرا گرفت
گفت اگر بگذارمی این سقف و بینم فیض نور
صنعتی سازم که با صیتش توان دنیا گرفت
از قضا لطف نسیم آن نالهٔ جانسوز را
برد سوی بید و در قلب رئوفش جا گرفت
رشتهای یکتا فرو آویخت زان زلف دراز
ضیمران با هر دو دست آن رشتهٔ یکتا گرفت
از شعف بگرفت همچون جان شیرینش به بر
وندر او پیچید و راه مقصد اعلا گرفت
یک دو روزی بیشوکم خود را بدان بالا کشید
گشت والا زان کز اول خویش را والا گرفت
تا نپنداری که چون بالا گرفت از لطف بید
آن محبت را فراموش کرد و استغنا گرفت
ضیمران چون یافت خود را در فروغ آفتاب
خدمت استاد را اندیشهای شیوا گرفت
بر مثال تاج رنگین بر سر طاووس نر
تارک زیباش را در حلهٔ دیبا گرفت
غنچهها آورد و گلها بشکفید از هر کنار
شاخسار بید را در زیوری زیبا گرفت
طره و جعد و بناگوش زمردگونش را
در بساکی خرم از پیروزه و مینا گرفت
منظرش از دور، دامان دل دانا کشید
جلوهاش زاعجاب، راه دیدهٔ بینا گرفت
ضیمران خندان که مهر ناصحی مشفق گزید
بیدبن خرم که دست مقبلی دانا گرفت
آن یکی زان پایمردی زینتی وافر فزود
وین دگر زان پاسداری رتبتی علیا گرفت
هرکسی کاز دور آن اکلیل گل را دید گفت
لوحشالله کاین شجر تاج از گل رعنا گرفت
بود از نیلوفری با آن ضعیفی شش صفت
وان شش آمد کارگر چون بختش استعلا گرفت
جنبش و صبر و لیاقت، همت و عشق و امید
و اتفاقی خوش که دستش عروةالوثقی گرفت
خدمت مخلوق کن بیمزد و بیمنت، بهار
ای خوش آن بینا که روزی دست نابینا گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی زندگی یک گیاه به نام "ضیمرانی" است که در کنار بید معلق رشد میکند. در ابتدا، این گیاه با ضعف و ناامیدی مواجه است و احساس میکند نمیتواند پیشرفت کند. اما با تابش نور خورشید و آمدن نسیم عشق و امید، روحیهاش بهبود مییابد و تلاش میکند تا به ارتفاعات بالاتری برسد.
با وجود مشکلات و موانع، این گیاه موفق میشود خود را بالا بکشد و به جایگاه ویژهای دست یابد. او از محبت و حمایت بید معلق غافل نمیشود و در فرآیند رشد و شکوفاییاش، به دیگران نیز خدمت میکند. در نهایت، این شعر بر اهمیت صبر، تلاش و خدمت به دیگران تأکید دارد و نشان میدهد که با وجود ضعف و مشکلات، میتوان به موفقیت و زیبایی رسید.
هوش مصنوعی: درختچهای نازک و ظریف در زیر درخت بید به ثبات رسید و ریشههایش را در خاک محکم کرد و به تدریج قویتر شد.
هوش مصنوعی: سایهٔ درخت بید به گونهای معلق و پراکنده در اطرافش قرار دارد و مانند پردهای نور خورشید را که دنیا را زیبا میکند، میپوشاند.
هوش مصنوعی: شاخ نیلوفر مانند کرمی از جایش بلند شد و گفت: ای وای! من از ضعف نمیتوانم لحظهای بالا بروم.
هوش مصنوعی: از پشت شاخهها، تابش نور خورشید را مشاهده میکند و آرزو میکند ای کاش میتوانست به جای آن لحظهای بایستد و آن را تجربه کند.
هوش مصنوعی: هرچند که از نعمت حضور او محرومیم، اما مهربانیاش با ما از دور هم ادامه دارد و ما را در برمیگیرد.
هوش مصنوعی: او در اطراف خود پر از علف و خار میبیند و با خود میاندیشد که در میان این رقبای فراوان چطور میتواند جایگاهی پیدا کند.
هوش مصنوعی: دیو ناامیدی ناگهان به تلاش افتاد و گفت که کمتر تلاش کن، چرا که این دنیا محبت و محبتورزی را از ضعیفان گرفته است.
هوش مصنوعی: شخصی در تاریکی ناامیدی و ضعف جسمی خود قرار گرفته و به خاطر فقدان نور و روشنی، سرش را بالا نمیآورد و پاهایش نیز به شدت لرزان و ضعیف شدهاند.
هوش مصنوعی: روز دیگری، تابش آفتاب بر او افتاد و دوباره جان تازهای به آن بدن خسته و دلمرده بخشید، مانند اینکه مسیح (ع) او را زنده کرد.
هوش مصنوعی: محبت و امید، یاس را به حیرانی و بیقراری انداخت و نیرویی دیگر از نور جانبخش الهی دریافت کرد.
هوش مصنوعی: با این عزم و اراده، گیاهان را زیر پا گذاشت، اما نتوانست از محدودیتهای خود فراتر رود.
هوش مصنوعی: با وجود تمام ضعف و ناتوانیاش، با افتخار ایستاد و بار دیگر سایهای پرقدرت را زیر پا گذاشت.
هوش مصنوعی: در آنجا، با حسرتی عمیق، از دل آتشین و پرشور خود آهی برمیخیزد که دود آن، دامن صحرا را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: گفت اگر این سقف را کنار بزنم و نور زیبای حقیقت را ببینم، میتوانم دستاوردی بزرگ خلق کنم که با شهرت آن، دنیا را به دست بیاورم.
هوش مصنوعی: نسیم خوشبختانه نالهای دلسوز را به سوی درخت بید برد و در دل مهربانش جا گرفت.
هوش مصنوعی: یک رشته منحصر به فرد به خاطر موهای بلند و زیبای او آویزان شده است و با هر دو دست، آن رشته را در دست میگیرد.
هوش مصنوعی: از خوشحالی، چون جان شیرینش را در آغوش گرفت و به دور او پیچید و به سمت هدف عالیتری روانه شد.
هوش مصنوعی: مدت کوتاهی طول کشید تا انسان خود را به مقام و جایگاهی بالا برساند، زیرا او از ابتدا ارزش خود را شناخت و به مقام والایی دست یافت.
هوش مصنوعی: تا نگوئی که وقتی نعمت و محبت بر او زیاد شد، آن را فراموش کرده و خود را بینیاز دانست.
هوش مصنوعی: ضیمران وقتی خودش را در نور آفتاب مشاهده کرد، به یاد خدمت استاد افتاد و اندیشهای روشن و زیبا به ذهنش خطور کرد.
هوش مصنوعی: مانند تاجی رنگارنگ که بر سر طاووس نر قرار دارد، زیباترین بخش سر او را در پارچهای نرم و مجلل پوشاندهاند.
هوش مصنوعی: غنچهها به وجود آمدند و گلها از هر طرف شاخسار بید شکفتند و در زیور و زیبایی فراوان قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: موهای تابدار و گوشهای زیبا و سبز او را در دامن مخملی رنگی از آبی و سبز گرفتند.
هوش مصنوعی: چهرهاش از دور به دل عاقل جلب توجه کرده و زیباییاش از شگفتیها، چشم بینا را به خود جذب کرده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به افرادی اشاره میکند که با شادی و خوشحالی زندگی میکنند و تحت نظر یک مشاور دلسوز و مهربان هستند. همچنین به فردی خرم و خوشبین اشاره میشود که با دانایی و آگاهی از چیزهایی که به او کمک میکند، دست یاری گشوده است.
هوش مصنوعی: یکی از آنها به خاطر شجاعت و مردانگیاش به زیور و زینت افزوده شده، و دیگری به خاطر حفظ مقام و رتبهاش، عزت و اعتبار بالایی پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دور آن گل زیبای را ببیند، میگوید حقاً که این درخت تاج زیبایی از گل زیبا گرفته است.
هوش مصنوعی: با وجود ضعفی که نیلوفر آبی دارد، دارای شش ویژگی است و این شش ویژگی میتواند برای او سودمند باشد، زیرا بخت و سرنوشتش به خوبی پیش میرود.
هوش مصنوعی: حرکت، صبر و شایستگی، اراده، عشق و امید، و یک تحول خوشایند که به آن زنجیرهای مستحکم و مطمئن وصل شده است.
هوش مصنوعی: با خدمت به دیگران و انجام کارهای نیک بیهیچ توقع و انتظار، مانند اینکه در فصل بهار فردی بینا دست فردی نابینا را میگیرد و به او کمک میکند، میتوان به معنای واقعی انسانیت دست یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سرو به دید آن قد و رعنایی ازان بالا گرفت
در چمنها لاجرم کارش ازان بالا گرفت
با قدش نسبت ندارد قامت سرو بلند
راست می گوییم و بر ما نیست این کس را گرفت
جز حدیث تیر او در دل نمی آید مرا
[...]
ابر نیسان باغ را در لؤلؤی لالا گرفت
باد بستان دشت را در عنبر سارا گرفت
چون گل صد برگ بزم خسروانی ساز کرد
بلبل خوش نغمه آهنگ هزار آوا گرفت
زاهد خلوت نشین چون غنچه خرگه زد بباغ
[...]
تا دل سرگشته ام چون زلف او سودا گرفت
از بر من رفت جان و در دو زلفش جا گرفت
من که شیدایی آن زلف سیاه سرکشم
دامنت را گر بگیرم نیست بر شیدا گرفت
تا برفت از پیش چشمم آن رخ چون آفتاب
[...]
تا که سودای خیالش در سُویدا جا گرفت
چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت
از بلای عشق آن بالا نمی نالیم ما
مبتلائیم از بلا این کار ما بالا گرفت
موج دریا می رسد ما را به دریا می کشد
[...]
هر که را اندیشه زلف تو در دل جا گرفت
چون سر زلفت وجودش مو به مو سودا گرفت
با دهانت نکتهای میگفتم از اسرار غیب
سالک از راه حقیقت خردهها بر ما گرفت
تا دم از بوی سر زلف تو زد باد صبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.