گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

خرم و آباد باد مرز خبوشان

هیچ دلی از ستم مباد خروشان

گرچه خبوشانیان خروشان بودند

بینی زین پس خموش اهل خبوشان

مردی باید ستوده‌خوی کزین پس

برنخروشند این گروه خموشان

تا نخروشند این گروه بباید

آنچه پسندد به خود، پسندد به ایشان

جمع کندشان ز مردمی به‌بر خوبش

کاینان را حال بوده سخت پریشان

اهل خراسان و جز خراسان دانند

جمله که چونست حال مردم قوچان

ظلمی زبن پیش رفته است بر آنها

او کند آن ظلم را ازین پس جبران

ملک بیاراید و به عدل گراید

تا شود آباد آنچه زو شده ویران

بندد پای از عدوی خانگی آنگاه

گیرد دست از یتیم بی‌سر و سامان

کاری کاسان بود نگیرد دشوار

تا بس دشوار کار، گردد آسان

زینسان باید ستوده مرد هنرمند

آری مرد است آنکه باشد زینسان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

مادر می را بکرد باید قربان

بچهٔ او را گرفت و کرد به زندان

بچهٔ او را ازو گرفت ندانی

تاش نکوبی نخست و زو نکشی جان

جز که نباشد حلال دور بکردن

[...]

ابوالفضل بیهقی

شاه چو بر کند دل ز بزم و گلستان‌

آسان آرد بچنگ مملکت آسان‌

وحشی چیزی است ملک و این زان دانم‌

کو نشود هیچگونه بسته بانسان‌

بندش‌ عدل است و چون بعدل ببندیش‌

[...]

ازرقی هروی

ای بزمین بر ، بزرگ سایۀ یزدان

ای ملک عادل ، ای مبارک سلطان

آنچه تو کردی ز پادشاهی و مردی

پور سیاوش نکرد و رستم دستان

روی تو نادیده ، هر که نام تو بشنید

[...]

منوچهری

آنگه رزبانش را بخواند دهقان

دو پسر خویش را، دو پسر رزبان

هر یک داسی بیاورند یتیمان

برده به آتش درون و کرده به سوهان

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
مسعود سعد سلمان

تهنیت عید را چو سرو خرامان

از در خرپشته اندر آمد جانان

بو یا زلفش به بوی عنبر سارا

رنگین رویش به رنگ لاله نعمان

کرده به شانه دو تاه سیصد حلقه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه