گنجور

 
شیخ بهایی

بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم: ای که روز و شب زنی از علم لاف - هیچ بر جهلت نداری اعتراف

بخش ۲ - حکایت: عابدی از قوم اسرائیلیان - در عبادت بود روزان و شبان

بخش ۳ - فی‌العقل: چیست دانی عقل در نزد حکیم؟ - مقتبس، نوری ز مشکوة قدیم

بخش ۴ - قال المولوی المعنوی: « مشورت می‌کرد، شخصی با یکی - تا یقینش رو نماید، بی‌شکی

بخش ۵ - فی اختلاف العقول: عقلها را داده ایزد اعتداد - مختلف اقدار بر حسب مواد

بخش ۶ - فی العلم وحده: ای که هستی، روز و شب، جویای علم - تشنه و غواص، در دریای علم

بخش ۷ - تمثیل: بی‌نمازی با یکی از اهل راز - خواست گوید علت ترک نماز

بخش ۸ - فی‌التحقیق: ای خوشا نفسی که شد در جستجو - بس تفحص کرد حق را کو به کو

بخش ۹ - فی‌الفطره: ای لوای اجتهاد افراشته - روزه هر روز، عادت ساخته

بخش ۱۰ - در توحید: دست او، طوق گردن جانت - سر برآورده از گریبانت

بخش ۱۱ - باقی سخن در توحید: می‌برد تا به خدمت ذوالمن - کش کشانش، دوشاخه در گردن

بخش ۱۲ - فی التکلیف والشوق: هان، مدان بیگار تکلیفان عام - هان! مدان ضایع رسالات و پیام

بخش ۱۳ - فی ماهیة الذوات: هر یک از موجود، با طوری وجود - بهر او موجود شد، انسان نمود

بخش ۱۴ - فی مجانسة الذوات بالصفات: داشت هر ذاتی، چو در علم ازل - خواهش خود را به نوعی از عمل

بخش ۱۵ - فی‌المناجات: بار الها، ما ظلوم و هم جهول - از تو می‌خواهیم، تسلیم عقول