تازه گردید از نسیم صبحگاهی، جان من
شب، مگر بودش گذر بر منزل جانان من
بس که شد گل گل تنم از داغهای آتشین
میکند کار سمندر، بلبل بستان من
طفل ابجد خوان عشقم، با وجود آنکه هست
صد چو فرهاد و چو مجنون، طفل ابجد خوان من
گفتمش: از کاو کاو سینهام، مقصود چیست؟
گفت: میترسم که بگذارد در آن پیکان من
بس که بردم آبروی خود به سالوسی و زرق
ننگ میدارند اهل کفر، از ایمان من
با خیالت دوش، بزمی داشتم، راحت فزا
از برای مصلحت بود اینهمه افغان من
رفتم و پیش سگ کویت، سپردم جان و دل
ای خوش آن روزی که پیشت، جان سپارد جان من
از دل خود، دارم این محنت، نه از ابنای دهر
کاش بودی این دل سرگشته در فرمان من
چون بهائی، صدهزاران درد دارم جانگداز
صدهزاران، درد دیگر هست سرگردان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق عاشقانه و دردهای درونی شاعر را به تصویر میکشد. او از نسیم صبحگاهی تازه و سرزندگی صحبت میکند، اما در عین حال به یاد شبهایی میافتد که بر معشوقش گذشته است. شاعر با ذکر دردهای ناشی از عشق، به شوق و شیدایی خود اشاره دارد و به تشبیه خود به بلبل و سمندر پرداخته است. او با اشاره به ناتوانیاش در بیان احساساتش، به ترس از جدایی و غم ناشی از آن میپردازد. در نهایت، او به عذابهای درونی خود اشاره کرده و آرزو میکند تا معشوقش در کنار او باشد، زیرا دردها و رنجهایش از زندگی روزمره ناشی نمیشود بلکه از نبود معشوقش است.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی جانم را تازه کرد، اما آیا شب من به منزل محبوبم هم گذر کرده بود؟
هوش مصنوعی: از بس که بدنم از جراحات و دردهای سوزان پر شده، پرندهای که در باغم زندگی میکند، مانند سمندری بیقرار میشود.
هوش مصنوعی: عشقم همچون کودکی که الفبا را میآموزد، در حالی که صد نفر مانند فرهاد و مجنون عاشق هستند، اما عشق من همانند آن کودک نادان است.
هوش مصنوعی: به او گفتم: از عمق دل و درونم چه میخواهی؟ او پاسخ داد: میترسم که نشانههای عشق من در آن جا بماند.
هوش مصنوعی: به خاطر فریبکاری و ظاهرسازیام، آنقدر آبرویم را بردم که اهل کفر، به ایمان من شک دارند و آن را ننگ میدانند.
هوش مصنوعی: دیشب در دل، با خیال تو جشن و شادمانی داشتم، اما این همه ناله و غم من به خاطر مصلحت و منفعتی بود که لازم بود.
هوش مصنوعی: رفتم و جان و دل خود را به سگ درب خانهات سپردم؛ خوشا به حال آن روزی که جانم را برای تو فدای تو کنم.
هوش مصنوعی: من از درون خود، این زحمت و درد را دارم و نه از دنیا و مردم آن. ای کاش این دل سرگردان من تحت کنترل من بود.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و احساس، خیلی از دردها را تحمل کردهام و این دردها برایم عذابآور است. اما هنوز دردهای دیگری وجود دارند که ذهن من را مشغول کرده و سردرگمم کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
وای من از دست دل کو نیست در فرمان من
عاقبت هم بر سر دل رفت خواهد جان من
با که گویم محنت هجران بیپایان او
از که جویم چاره این درد بیدرمان من
هر زمان گوید مرا از چیست این افغان تو
[...]
کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من
خود ندانستی به جز تو جان معنی دان من
تا نه ردی کردمی و نی تردد نی قبول
بودمی بیدام و بیخاشاک در عمان من
غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود
[...]
الغیاث ای دوستان از درد بی درمان من
خود نمی بخشاید آخر هیچ دل بر جان من
هم عفا الله غم که گر صد مصلحت دارد دمی
نیست غایب هرگز از بیغوله احزان من
عاقلان بر من ملامت می کنند آری ولیک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.