غیر، بیهوده، پی یار وفادار من است
نشود یار کسی اگر یار من است
شب به گوشت چو رسد نالهٔ مرغان اسیر
نالهٔ بیاثر از مرغ گرفتار من است
از غمش مردم و، گر شکوه کنم شرمم باد؛
آخر این غم که مرا کشت غم یار من است!
من و آن درد که هر چند بزاری کشدم
خلق را رشک بجان کندن دشوار من است!
دوش پرسیدم از آذر سبب رنجش دوست
گفت از صبر کم و شکوهٔ بسیار من است!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان وفاداری و عشق عمیق شاعر به یارش میپردازد. شاعر میگوید که عشق واقعی و بیبهانه او نسبت به یار از دیگران متفاوت است و هرگز نمیتواند یاری داشته باشد که او را نمیخواهد. او از نالههای پرندگان در شب یاد میکند که نمایانگر غم و اندوهش است. همچنین به این موضوع اشاره دارد که اگر از دردش شکایت کند، به خاطر غم یار بر او شرمنده خواهد شد. در نهایت، شاعر بیان میکند که کمبود صبر و زیاد بودن شکایتها از سوی یارش، سبب رنجش او شده است. در مجموع، این شعر به احساسات عمیق و پیچیدهای که در عشق وجود دارد، میپردازد.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه میتوان گفت که اگر کسی غیر از معشوق من را بخواهد، بیفایده است و هیچ دوستی را برای کسی نمیپذیرم مگر اینکه او واقعاً دوست من باشد.
هوش مصنوعی: وقتی شب به تو نزدیک میشود، صدای ناله پرندگان در بند را میشنوی. این ناله بیفایده، شبیه نالههای من است که درگیر و گرفتار هستم.
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که به خاطر عشق او دارم، جانم را از دست دادهام و اگر بخواهم از آن شکایت کنم، شرمنده میشوم؛ زیرا این غم که مرا به این حال رسانده، به خاطر عشق محبوبم است.
هوش مصنوعی: من و آن دردی که دارم، هر چند که آن را پنهان کنم، باعث حسرت دیگران میشود و این برای من بسیار سخت است.
هوش مصنوعی: دیروز از آذر درباره دلیل ناراحتی دوست پرسیدم. او گفت که این ناراحتی ناشی از کمتحملی و زیاد شکایت کردن من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لعلِ سیرابِ به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدنِ او دادنِ جان کار من است
شرم از آن چشمِ سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردنِ او دید و در انکارِ من است
ساروان رَخت به دروازه مَبَر کان سرِ کو
[...]
در سراپردهٔ جان خانهٔ دلدار من است
گوشهٔ دیدهٔ من خلوت آن یار من است
تا که از نور جمالش نظرم روشن شد
هر کرا هست نظر عاشق دیدار من است
هر کجا ناله ای از غیب به گوش تو رسد
[...]
محتسب بر حذر از مستی سرشار من است
سنگ بگریزد از آن شیشه که در بار من است
آسمان مشتری جنس هنرها گردید
که دکان سوختنم گرمی بازار من است
از دهن غنچه صفت دست اگر بردارم
[...]
سیل درماندهٔ کوتاهی دیوار من است
بی سرانجامی من خانه نگهدار من است
آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من است
آن چه روشن نه از آن شمع شب تار من است
آن چه ناز تو فزون میکند و رحم تو کم
اثر صبر کم و نالهٔ بسیار من است
آن چه از کار کسان عقده گشاید لب توست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.