شبی کز زلف تو عالم چو شب بود
سر مویی نه طالب نه طلب بود
جهانی بود در عین عدم غرق
نه اسم حزن و نه اسم طرب بود
چنان در هیچ پنهان بود عالم
که نه زین نام و نه زان یک لقب بود
بتافت از زلف آن روی چو خورشید
که گفت آن جایگه هرگز که شب بود
نگارستان رویت جلوهای کرد
جهان گفتی که دایم بر عجب بود
همی تا لعل سیرابت نمودی
جهانی خلق تشنه خشکلب بود
بتا تا چشم چون نرگس گشادی
همه آفاق پر شور و شغب بود
همی تا حلقهای در زلف دادی
سر مردان کامل در کنب بود
چو از حد میبشد گستاخی خلق
مگر اینجایگه جای ادب بود
خیال نار و نور افتاده در راه
حجاب و کشف جانها زین سبب بود
درین وادی دل عطار را هیچ
نه نامی بود هرگز نه نسب بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حالتی از عالم میپردازد که مانند شبی تاریک و بینام و نشان است. در آن حالت، نه حس شادی وجود دارد و نه حزن. عالم در عین عدم، پنهان و بیسما است. اما با بروز زیباییهای محبوبی همچون زلف و چهره، آن فضای تاریک به روشنی و شگفتی مبدل میشود. هنگامی که زیبایی چهره تجلی میکند، جهان به شوق و شوری بینظیر درمیآید و عاشقان در پی آن زیبایی به وجد میآیند. در نهایت، شاعر به نوعی بینامی و فراموشی در این عالم اشاره میکند که در آن هیچ هویت و نسبی وجود ندارد و همه چیز در عشق و زیبایی غرق شده است.
هوش مصنوعی: شبی که با زلف تو تاریک و پنهان بود، هیچکس نه چیزی را خواست و نه به دنبال چیزی بود.
هوش مصنوعی: در جهانی که وجود نداشت، نه نشانی از غم بود و نه علامتی از شادی.
هوش مصنوعی: به گونهای که عالم به شدت پنهان و نامشخص است، نه به این نام و نه به آن نام، هیچ عنوانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نور زلف آن معشوق مانند تابش خورشید میتابد و او میگوید که در آن مکان هرگز شب نخواهد بود.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات به قدری حیرتانگیز است که انگار جهان همیشه در شگفتی بوده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به من لعل سرخ خود را نشان دادی، مردم دنیا تشنه و لبهایشان خشک بود.
هوش مصنوعی: ای معشوق، وقتی که چشمانت را مانند گل نرگس باز کنی، تمام عالم پر از شور و هیجان خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر زمان که تو حلقهای از زلف خود را به کسی بدهی، همانند این است که مردان کامل را در دایره ارتباط خود قرار دادهای.
هوش مصنوعی: زمانی که مردم از حد خود فراتر بروند و بیادب شوند، مگر اینکه اینجا محل ادب و آداب باشد.
هوش مصنوعی: تخیل آتش و روشنی در مسیر حجاب و آشکار شدن روحها قرار گرفته، و این به خاطر همین موضوع است.
هوش مصنوعی: در این سرزمین، دل عطار هیچ نام و نسبی ندارد و برایش اهمیت ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به نزد دز چنان آمد که شب بود
شبش دیدار دلبر را سبب بود
محمد کو سرافراز عرب بود
وجودش درِّ دریای طلب بود
سخن بود آنکه با موسی به شب بود
سخن بود آنکه عیسی را به لب بود
اگر چه زویلان را تاب و تب بود
ولی افسوس کافزون تشنه لب بود
همان معنی که عقل منتخب بود
در اینجا نفس گشت و این عجب بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.