درد من از عشق تو درمان نبرد
زانکه دلم خون شد و فرمان نبرد
دل که به جان آمدهٔ درد توست
درد بسی برد که درمان نبرد
جان نبرم از تو من خستهدل
کانکه به تو داد دل او جان نبرد
هر که پریشان نشد از زلف تو
بویی از آن زلف پریشان نبرد
تا به ابد گمره جاوید ماند
هر که به تو راه ز پیشان نبرد
پاکبری تا دو جهان در نباخت
آنچه که میجست ز تو آن نبرد
پاک توان باخت درین ره که کس
دست درین راه به دستان نبرد
گرچه به سر گشت فلک قرنها
یک نفس این راه به پایان نبرد
چرخ چو از خویش نیامد به سر
واقعهٔ عشق تو پی زان نبرد
کی ببرم وصل تو دست تهی
هیچ ملخ ملک سلیمان نبرد
آه که اندر ظلمات جهان
مردهدلی چشمهٔ حیوان نبرد
تا که نشد مات فرید از دو کون
نرد غم عشق تو آسان نبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و غم ناشی از عشق است. شاعر به شدت عاشق است و میگوید که عشقش درمانی ندارد. هرچقدر هم که دلش رنج بکشد، هیچ راهی برای تسکین آن ندارد. عشق او به حدی عمیق و جانی است که او هرگز نمیتواند از آن رها شود. فردی که عاشق واقعی باشد، به سختیهای عشق تشنه است و هیچکس نمیتواند از این درد فرار کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که مسیر عشق، دشوار و طولانی است و هیچکس نمیتواند به تنهایی از آن عبور کند.
هوش مصنوعی: درد من به خاطر عشق تو هیچ درمانی پیدا نکرد، زیرا دلم به شدت از این عشق آسیب دیده و تسلیم نشده است.
هوش مصنوعی: دل که به خاطر درد تو به تنگ آمده، بسیار رنج را تحمل کرده که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من جانم را از تو نمیبرم، ای دلشکسته، زیرا آن کسی که دلش را به تو داد، هرگز جانش را از تو نمیگیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از زلف تو دچار آشفتهگی نشده باشد، هیچگاه بویی از آن زلف آشفته نخواهد برد.
هوش مصنوعی: هر کسی که راهی به تو پیدا نکند، برای همیشه در گمراهی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: فردی نیکوکار و پاکدامن، هرچه از دو جهان میخواست را در مبارزه نباخت، بلکه آنچه را که در جستجوی تو بود، در این نبرد یافت.
هوش مصنوعی: شایستگی و توانایی واقعی در این مسیر تنها زمانی نشان داده میشود که کسی در این مسیر تلاش کند و به دستاوردهایی برسد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زمان زیادی از گردش زمین گذشته و سختیهای زیادی بر این راه وجود داشته، اما هنوز هم این مسیر به پایان نرسیده و ادامه دارد.
هوش مصنوعی: چرخ (فلک) وقتی به سرنوشت خود نرسید، در مورد عشق تو به جنگ برنیامد.
هوش مصنوعی: کی توانم به وصال تو برسم در حالی که هیچ چیزی از خود ندارم؟ هیچ ملخی نمیتواند ملک سلیمان را با دستان خالی ببرد.
هوش مصنوعی: آه، در تاریکیهای این جهان، دل مردهای نمیتواند جوشش زندگی را حس کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که فرید به خاطر عشق تو به شکست نیفتد و از دو جهان غم عشق تو را به سادگی تحمل نکند، شکست نخواهد خورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کس به جهان در ز جهان جان نبرد
هیچکس این رقعه به پایان نبرد
خارجه، انهار خراسان نبرد
اسکله و شیله گیلان نبرد
خطه بحرین به عمان نبرد
آبروی ملت ایران نبرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.