گنجور

 
عطار

درد من از عشق تو درمان نبرد

زانکه دلم خون شد و فرمان نبرد

دل که به جان آمدهٔ درد توست

درد بسی برد که درمان نبرد

جان نبرم از تو من خسته‌دل

کانکه به تو داد دل او جان نبرد

هر که پریشان نشد از زلف تو

بویی از آن زلف پریشان نبرد

تا به ابد گمره جاوید ماند

هر که به تو راه ز پیشان نبرد

پاک‌بری تا دو جهان در نباخت

آنچه که می‌جست ز تو آن نبرد

پاک توان باخت درین ره که کس

دست درین راه به دستان نبرد

گرچه به سر گشت فلک قرن‌ها

یک نفس این راه به پایان نبرد

چرخ چو از خویش نیامد به سر

واقعهٔ عشق تو پی زان نبرد

کی ببرم وصل تو دست تهی

هیچ ملخ ملک سلیمان نبرد

آه که اندر ظلمات جهان

مرده‌دلی چشمهٔ حیوان نبرد

تا که نشد مات فرید از دو کون

نرد غم عشق تو آسان نبرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۹۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظامی

کس به جهان در ز جهان جان نبرد

هیچکس این رقعه به پایان نبرد

میرزاده عشقی

خارجه، انهار خراسان نبرد

اسکله و شیله گیلان نبرد

خطه بحرین به عمان نبرد

آبروی ملت ایران نبرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه