اگر دردت دوای جان نگردد
غم دشوار تو آسان نگردد
که دردم را تواند ساخت درمان
اگر هم درد تو درمان نگردد
دمی درمان یک دردم نسازی
که بر من درد صد چندان نگردد
که یابد از سر زلف تو مویی
که دایم بی سر و سامان نگردد
که یابد از سر کوی تو گردی
که همچون چرخ سرگردان نگردد
که یابد از می عشق تو بویی
که جانش مست جاویدان نگردد
ندانم تا چه خورشیدی است عشقت
که جز در آسمان جان نگردد
دلا هرگز بقای کل نیابی
که تا جان فانی جانان نگردد
یقین میدان که جان در پیش جانان
نیابد قرب تا قربان نگردد
اگر قربان نگردد نیست ممکن
که بر تو عمر تو تاوان نگردد
چو خفاشی بمیری چشم بسته
اگر خورشید تو رخشان نگردد
اگر آدم کفی گل بود گو باش
به گل خورشید تو پنهان نگردد
در آن خورشید حیران گشت عطار
چنان جایی کسی حیران نگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که درباره عشق و دردهای ناشی از آن صحبت میکند. شاعر بیان میکند که اگر دردهایش درمان نشوند، غم معشوق نیز آسان نخواهد شد. او به این نکته اشاره دارد که تنها کسی میتواند دردهایش را کاهش دهد که خود عاشق باشد. عشق، شگفتانگیز و در عین حال دردآور است و شاعر به بیقراری و حیرت در عشق اشاره میکند. در نهایت، او بر این عقیده است که قرب و نزدیکی به محبوب تنها زمانی ممکن است که خود را فدای او کند. این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و بیتابی ناشی از آن پرداخته است.
هوش مصنوعی: اگر درد تو درمان نشود، مشکلات و غمهای تو هم آسان نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگرچه درد تو ممکن است برطرف نشود، اما من میتوانم به درمان دردم امیدوار باشم.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای هم برای درمان درد من اقدام نکنی، این باعث میشود که درد من صد برابر بیشتر شود.
هوش مصنوعی: کسی پیدا شود که از موی زلف تو رشتهای بیابد که همیشه او را بیقرار و آشفته نگه دارد.
هوش مصنوعی: کسی که از کوی تو عبور کند، باید به گونهای باشد که مانند چرخ در دور خودش نچرخد و دچار سردرگمی نشود.
هوش مصنوعی: کسی که از محبت تو بویی به دست آورد، باید بداند که روحش به طور جاودانی تحت تأثیر قرار میگیرد و شاداب میشود.
هوش مصنوعی: نمیدانم عشق تو چقدر درخشان است که فقط در آسمان وجودم میدرخشد و در هیچ جای دیگری نمیتوان آن را یافت.
هوش مصنوعی: ای دل، هرگز نمیتوانی به جاودانگی همه چیز دست پیدا کنی، مگر آنکه جان فانی تو به جانان پیوند بخورد.
هوش مصنوعی: بدان که روح تا زمانی که در برابر معشوق اظهار قرب نکند، به حقیقت نزد او نزدیک نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی فدای تو نشود، این امکان وجود ندارد که عمر تو بیدردسر و بدون عذاب بگذرد.
هوش مصنوعی: اگر همچون خفاش بمیری و چشمانت را ببندی، حتی اگر خورشید نیز درخشان باشد، به تو نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر انسان به زیبایی گل باشد، همچون نور خورشید، هرگز پنهان نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: در آن مکان، عطار به قدری شگفتزده و متعجب شد که هیچکس در هیچ جای دیگری نمیتواند به این اندازه حیرت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چرا عاشق چنین حیران نگردد
که جز گرد در جانان نگردد
بخود این گوی در میدان نگردد
که هرگز گوی بی چوگان نگردد
گلم بیبلبلی خندان نگردد
سرم بیشور با سامان نگردد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.