بیخبر از سر کوی تو سفر خواهم کرد
همه آفاق پر از فتنه و شر خواهم کرد
فتنهٔ چشم تو ای رهزن دل تا بسراست
هر کجا پای نهم فتنه و شر خواهم کرد
لذت وصل تو نابرده فراق آمده پیش
سود نابرده ز سرمایه ضرر خواهم کرد
گلهٔ زلف تو با روز سیه خواهم گفت
صبح محشر شب هجر تو سحر خواهم کرد
وقت پیدا اگر از دیدهٔ خونبار کنم
مشت خاکی ز غمِ یار به سر خواهم کرد
گفته بودم به ره عشق تو دل خوش دارم
به جهنم که نشد، کار دگر خواهم کرد
خلق گفتند که از کوچهٔ معشوق نرو
گر رود سر من از این کوچه گذر خواهم کرد
تیر مژگان تو روزی ز کمان گر گذرد
اولین بار منش سینه سپر خواهم کرد
گشت این شهرهٔ آفاق که عارف میگفت
همه آفاق ز جور تو خبر خواهم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق میگوید و به صراحت بیان میکند که به رغم مشکلات و فتنههایی که از عشق معشوقش برمیخیزد، قصد سفر به جایی را دارد که به عشقش نزدیکتر شود. او از زیباییهای چشمان معشوقش سخن میگوید که دل او را به درد میآورد و به دنبال لذتی است که حتی در فراق نیز احساسش میکند. شاعر اذعان میکند که حتی اگر به جهنم برود، باز هم عشق را فراموش نخواهد کرد و در نهایت تصمیمش بر این است که از عشقش دریغ نکند، حتی اگر باید با مشکلات و دردهای آن روبرو شود. او به شدت وابستگیاش به معشوق را نشان میدهد و میگوید که از گذر سرش از کوچه معشوقش هم نمیگذرد.
هوش مصنوعی: غمگین و بیخبر از جایی که تو هستی، به سفر میروم و در این سفر، هر گوشه و برزخی پر از مشکلات و دردسر خواهم یافت.
هوش مصنوعی: چشم تو، ای دزد دل، باعث فتنهانگیزی است؛ به هر جایی که قدم بگذارم، همان فتنه و آشوب را به همراه خواهم آورد.
هوش مصنوعی: لذت نزدیکی و وصل تو باعث شده که من از دوری و جدایی رنج نبردم و حالا آمدهام که بدون هیچ سودی، از سرمایهام ضرر کنم.
هوش مصنوعی: من در روزی سخت و دشوار، شکایت زلفهای تو را خواهم کرد و در روز قیامت، بیماری هجران تو را بهبود خواهم بخشید.
هوش مصنوعی: اگر زمانی پیدا شود که از درد و غصهٔ یار به شدت گریم، خاکی را از زمین برمیدارم و بر سر میزنم.
هوش مصنوعی: به تو گفته بودم که برای عشق تو امیدوار و شادمانم، اما حالا که این امید محقق نشده، تصمیم دارم کار دیگری انجام دهم.
هوش مصنوعی: مردم به من گفتند که از کوچهٔ معشوق عبور نکن، اما من در پاسخ گفتم که اگر سرم هم برود، باز هم از این کوچه عبور خواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر تیر نگاه تو یک روز از کمان شکسته عبور کند، بار اولی که این اتفاق بیفتد، من سینهام را سپر میکنم.
هوش مصنوعی: این شهر را که عارف به آن اشاره کرده، در واقع همه جا و همه جوانب وجود را شامل میشود. من از ظلم و ستم تو به همه جا اطلاع خواهم داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد
چیست آن؟ جان به سر کار تو در خواهم کرد
دگری روی ز تیر تو اگر میپیچید
بمن انداز، که من دیده سپر خواهم کرد
خوبرویان همه گر در نظرم جمع شوند
[...]
نرگس آسا چو سر از خاک بدر خواهم کرد
بهر رندان قدح از کاسه سر خواهم کرد
تا وزد بر گل رخسار تو گه گه جان را
سوی تو همنفس باد سحر خواهم کرد
دیده از سوزن مژگان به رخت خواهم دوخت
[...]
از سر کوی تو امروز سفر خواهم کرد
سود خود صرف به سودای دگر خواهم کرد
ابروی سیمبری مد نظر خواهم کرد
شکوه از زلف پریشان تو سر خواهم کرد
دامن خویش پر از خون جگر خواهم کرد
[...]
از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد
شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد
مو به مو بندهٔ آن زلف سیه خواهم شد
سال ها خواجگی دور قمر خواهم کرد
با خم ابروی او نرد هوس خواهم باخت
[...]
پیش تیر نگهش سینه سپر خواهم کرد
بهر ابروی کجش فکر دگر خواهم کرد
نکند گر نظری بر دل سودازدهام
ملک دل را ز غمش زیر و زبر خواهم کرد
یا که دیوانه صفت گیرم از آن دلبر کام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.