دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد
چیست آن؟ جان به سر کار تو در خواهم کرد
دگری روی ز تیر تو اگر میپیچید
بمن انداز، که من دیده سپر خواهم کرد
خوبرویان همه گر در نظرم جمع شوند
من ندانم که به غیر از تو نظر خواهم کرد
اگر انکار کنندم به محبت همه خلق
تو مپندار کزین کار حذر خواهم کرد
پیش خورشید رخت غایت کوته نظریست
گر به خوبی صفت روی قمر خواهم کرد
من چو از پستهٔ خندان تو کامی یابم
طفل ره باشم، اگر یاد شکر خواهم کرد
اوحدی، عاشق اویی، ز سر جان برخیز
ورنه بنشین، که من این کار به سر خواهم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلدادگی خود سخن میگوید و احساسات عمیقش را نسبت به محبوبش ابراز میکند. او میگوید که دلش را ربوده و برای محبوب کارهایی انجام خواهد داد. حتی اگر دیگران بخواهند از او دور شوند، راستش را فراموش نخواهد کرد و تنها به محبوبش نگاه میکند. همچنین اشاره میکند که زیبایی محبوبش چنان درخشان است که مقایسه با سایرین را ناپسند میداند. شاعر به عشق و محبت تاکید دارد و میگوید که حتی اگر همه به او بیمهری کنند، از عشق خود دست نخواهد کشید. در نهایت، اوحدی عاشق خود را به ادامه این عشق تشویق میکند.
هوش مصنوعی: دل را از من گرفتید و اکنون میخواهم کار متفاوتی انجام دهم. آن چه میخواهم، این است که جانم را برای شما فدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی به من نگاه قهری کند، به او بگو که من چشمانم را از تیر نگاهش دور میکنم.
هوش مصنوعی: اگر همه زیبا رویان در مقابل من جمع شوند، نمیتوانم به هیچیک از آنها نگاه کنم جز تو.
هوش مصنوعی: اگر دیگران نسبت به محبت تو تردید کنند، فکر نکن که من از این کار فاصله میگیرم.
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی صورت ماه بخواهم اشاره کنم، باید بگویم که در برابر تابش خورشید، چنین نظری کوتاهبینانه است.
هوش مصنوعی: وقتی از شادی و لبخند تو بهرهمند شوم، مانند کودکی در مسیر زندگی خواهم بود و اگر بخواهم از چیزی قدردانی کنم، آن شکر است.
هوش مصنوعی: عاشق او هستی، اگر میخواهی از دل و جان برخیز و اقدام کن، وگرنه بیهوده نشستهای، چون من این کار را به انجام میرسانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نرگس آسا چو سر از خاک بدر خواهم کرد
بهر رندان قدح از کاسه سر خواهم کرد
تا وزد بر گل رخسار تو گه گه جان را
سوی تو همنفس باد سحر خواهم کرد
دیده از سوزن مژگان به رخت خواهم دوخت
[...]
از سر کوی تو امروز سفر خواهم کرد
سود خود صرف به سودای دگر خواهم کرد
ابروی سیمبری مد نظر خواهم کرد
شکوه از زلف پریشان تو سر خواهم کرد
دامن خویش پر از خون جگر خواهم کرد
[...]
از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد
شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد
مو به مو بندهٔ آن زلف سیه خواهم شد
سال ها خواجگی دور قمر خواهم کرد
با خم ابروی او نرد هوس خواهم باخت
[...]
پیش تیر نگهش سینه سپر خواهم کرد
بهر ابروی کجش فکر دگر خواهم کرد
نکند گر نظری بر دل سودازدهام
ملک دل را ز غمش زیر و زبر خواهم کرد
یا که دیوانه صفت گیرم از آن دلبر کام
[...]
بیخبر از سر کوی تو سفر خواهم کرد
همه آفاق پر از فتنه و شر خواهم کرد
فتنه چشم تو ای رهزن دل تا بسراست
هر کجا پای نهم فتنه و شر خواهم کرد
لذت وصل تو نابرده فراق آمده پیش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.