گنجور

 
اوحدی

دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد

چیست آن؟ جان به سر کار تو در خواهم کرد

دگری روی ز تیر تو اگر می‌پیچید

بمن انداز، که من دیده سپر خواهم کرد

خوبرویان همه گر در نظرم جمع شوند

من ندانم که به غیر از تو نظر خواهم کرد

اگر انکار کنندم به محبت همه خلق

تو مپندار کزین کار حذر خواهم کرد

پیش خورشید رخت غایت کوته نظریست

گر به خوبی صفت روی قمر خواهم کرد

من چو از پستهٔ خندان تو کامی یابم

طفل ره باشم، اگر یاد شکر خواهم کرد

اوحدی، عاشق اویی، ز سر جان برخیز

ورنه بنشین، که من این کار به سر خواهم کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جامی

نرگس آسا چو سر از خاک بدر خواهم کرد

بهر رندان قدح از کاسه سر خواهم کرد

تا وزد بر گل رخسار تو گه گه جان را

سوی تو همنفس باد سحر خواهم کرد

دیده از سوزن مژگان به رخت خواهم دوخت

[...]

سیدای نسفی

از سر کوی تو امروز سفر خواهم کرد

سود خود صرف به سودای دگر خواهم کرد

ابروی سیمبری مد نظر خواهم کرد

شکوه از زلف پریشان تو سر خواهم کرد

دامن خویش پر از خون جگر خواهم کرد

[...]

فروغی بسطامی

از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد

شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد

مو به مو بندهٔ آن زلف سیه خواهم شد

سال ها خواجگی دور قمر خواهم کرد

با خم ابروی او نرد هوس خواهم باخت

[...]

وحدت کرمانشاهی

پیش تیر نگهش سینه سپر خواهم کرد

بهر ابروی کجش فکر دگر خواهم کرد

نکند گر نظری بر دل سودازده‌ام

ملک دل را ز غمش زیر و زبر خواهم کرد

یا که دیوانه صفت گیرم از آن دلبر کام

[...]

عارف قزوینی

بیخبر از سر کوی تو سفر خواهم کرد

همه آفاق پر از فتنه و شر خواهم کرد

فتنه چشم تو ای رهزن دل تا بسراست

هر کجا پای نهم فتنه و شر خواهم کرد

لذت وصل تو نابرده فراق آمده پیش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه