گنجور

 
عارف قزوینی

زان سبو دوش که در میکده ساقی بر دوش

داشت جامی زدم، امشب خوشم از نشئهٔ دوش

از بناگوش تو با برگ گلم حرفی رفت

که خود آن حرف به گوش تو رسد گوش به گوش

می‌گذارم قدم ناز تو را بر سر و چشم

بار دوش سر دوشت کشم از دوش به دوش

همچو مرغ قفس از دام گرفتاری رست

تا که زلف سیهت زد به دلم چون قره‌قوش

چند در پرده و بی‌پرده بری دل یک بار

یا که از رخ بفکن برقع و یا چهره بپوش

چشم مست تو شکیباییِ هشیاران برد

این سیه‌مست ندانم که کسی آید سر هوش

دور و نزدیک نمی‌ماند به جا خشک و تری

آتش دل اگر از دیده نمی‌گشت خموش

چاک کن پیرهن از پنجه ز ناخن بخراش

سینه‌ای را که ز جوش تو بیفتد ز خروش

گر جهان تنگ گرفته است به من سخت مگیر

که به خود باز بُوَد جای تو در هر آغوش

جامهٔ خانه‌به‌دوشی نبرازد به کسی

این قبا دوخته شد بهر منِ خانه‌به‌دوش

دیدمش غرق خرافات گذشت از من شیخ

کفر می‌ریخت به موی تو قسم از سر و روش

عارف از تعزیه‌گردانیِ گردون این بس

شهریار غزل او گشت و تو گشتی خزپوش

حکمیت ز دو کس خواسته در این دو غزل

او ز شیدوش من از حضرت عیسی سروش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش

تو چه دانی که چه بود از غم تو بر من دوش

می زدم آب صبوری زد و دیده بر دل

چون دل از آتش عشق تو برآوری جوش

گاه چون نای بدم از غم تو با ناله

[...]

سوزنی سمرقندی

اندر آورد سپهر از ره تشریف بگوش

حلقه بندگی میراتابک بر غوش

چرخ در گوش کشد حلقه فرمان ورا

دهر مرغاشیه دولت او را بر دوش

تا کله گوشه رسانید ز اقبال بچرخ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
سعدی

هر که فریاد‌رس روز مصیبت خواهد

گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش

بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود

لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش

حکیم نزاری

ای دل از گردش ایام مخالف مخروش

با قضایی که ز تدبیر برون است مکوش

غم بگذشته و اندیشه ی آینده هباست

حال دریاب و مخور بیهُده اندوه می نوش

دوش بگذشت و مبر رنج که نو باز آری

[...]

امیرخسرو دهلوی

آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش

وان شکر خنده شیرین تو از چشمه نوش

گریه می آیدم از دور به آواز بلند

که ازان گریه نمی آیدم آواز به گوش

سر و قد، از چمن سبز به بیرون چه روی؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه