ابرویش تا رقمِ قتلِ من امضا میکرد
مژه این حکم برون نامده اجرا میکرد
به چه حالی که دلِ سنگ به حالم میسوخت
چشمِ خونریز وی این حال تماشا میکرد
قدش از هر قدمی فتنه به پا میانگیخت
لبش از هر سخنی مَفسَده برپا میکرد
همه در واهمه این مردم از آن مردم چشم
این همه همهمه یک بیسر و بیپا میکرد
از درِ دیدهٔ هرکس که گذر کرده، هنوز
دور از دیده نگردیده به دل جا میکرد
هر دلی را که شدی خیل خیالش داخل
محو چون داخلهٔ مملکت ما میکرد
من به هر شاخی از این باغ ز بیداد محیط
آشیان بستم از آنجا پر من وا میکرد
کارِ رسواییِ دل بین که مرا در نظرِ
کشوری، این همه رسوا شده رسوا میکرد
تلخکامی من از زندگی این بس که دلم
شهد آسودگی از مرگ تمنا میکرد
پیش از آنی که زند سبزه سر از خاکش کاش
دل (عارف) هوس سبزه و صحرا میکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که احساسات عمیق و دردناکی را در مورد عشق و تنهایی بیان میکند. شاعر به توصیف معشوقی میپردازد که تأثیر عمیقی بر زندگی او دارد. ابرو و مژههای او نشانهای از قدرت و زیبایی است، در حالی که دل شاعر در رنج و عذاب است. معشوق حتی با نگاهش همه را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث ایجاد نگرانی و اضطراب در مردم میشود. شاعر از زندگی تلخ خود و آرزوی مرگ سخن میگوید و از عواطف و خواستههای درونیاش پرده برمیدارد. در نهایت، او حسرت سبزه و صحرا را در دل دارد که نشاندهنده longing (آرزو) او برای آزادی و آرامش است.
هوش مصنوعی: ابروی او به گونهای بود که گویی برای پایان دادن به زندگیام امضا میکرد و مژهاش نیز این حکم را بدون اینکه بیرون بیاید، به اجرا درمیآورد.
هوش مصنوعی: دل سنگی به حال من سوخته بود و در عوض چشمان خونین او، این وضعیت مرا تماشا میکرد.
هوش مصنوعی: قد او به گونهای بود که هر بار که قدم میزد، مشکلات و نزاعها به وجود میآورد و صحبتهایش نیز از هر زبانی که برمیآمد، باعث ایجاد فتنه و آشوب میشد.
هوش مصنوعی: همه مردم نگران و در تشویش هستند، در حالی که فقط یکی از افراد بیسر و پا میتواند اینقدر سر و صدا و هیاهو راه بیندازد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از جلوی چشم ما عبور کند، حتی اگر از نظر فیزیکی دور شود، همچنان در دل ما جای دارد و فراموش نمیشود.
هوش مصنوعی: هر دلی که به عشق تو درگیر خیال تو شده، مانند کسی است که در سرزمین ما وارد شده و در آن محو گشته است.
هوش مصنوعی: من به هر شاخه از این باغ که نگاه میکنم، به دلیل ظلم و بیعدالتی، آشیانهای برای خود ساختهام و از آنجا احساس آزادی میکنم.
هوش مصنوعی: نگاهی به وضعیت دل من بینداز که در نظر کسانی که در این دنیا هستند، به طرز عجیبی رسوا و بدنام شدهام.
هوش مصنوعی: غم و تلخی من از زندگی به اندازهای است که آرزومندم قلبم طعم آرامش را از مرگ بچشد.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه سبزه از خاک بیرون بیاید، کاش دل عارف تمایل به سبزه و دشت میکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد
دلم آتشکده و دیده چو دریا میکرد
نقش رخسار تو پیرامن چشمم میگشت
صبر و هوش من دلسوخته یغما میکرد
شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم میسوخت
[...]
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
[...]
دوش در حلقه زلف تو دلم جا میکرد
هردم از هر شکن آن گرهی وامیکرد
هر گره را که از آن حلقه گشادی میداد
پرتو دیگر از آن روی تماشا میکرد
چشمش از نور جمال تو جلایی مییافت
[...]
دل اگر میل سوی ساغر صهبا میکرد
بهر عکس رخ آن ساقی زیبا میکرد
آن چه روی است که چون عکس به می میانداخت
عکس خورشید در آب خضر افشا میکرد
همچو می مست و چو آن عکس همیشد بیخود
[...]
آن که منع من مخمور ز صهبا میکرد
لب میگون ترا کاش تماشا میکرد
عشق در کف ز دل سوخته خاکستر داشت
حسن آن روز که آیینه مصفا میکرد
دل پرخونم اگر آبله بیرون میداد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.