پارتی زلف تو از بس که ز دلها دارد
روز و شب بیسببی عربده با ما دارد
کاش کابینه زلفت شود از شانه پریش
کو پریشانی ما جمله مهیا دارد
به که این درد توان گفت که والاحضرت
در نیابت روش حضرت والا دارد
بخت یار است ولی بخت بد آنجاست که یار
هرکجا پای نهد دست به یغما دارد
فکر روز بد خود کن مکن آزار کسی
شب تاریک پی روز تو فردا دارد
دارم امید شود دار مجازات به پا
خائن آن روز به دار است تماشا دارد
گر به حق گویی حرف تو کسی پی ببرد
عارفا، شعر تو صد گونه معما دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت زلف معشوق اشاره میکند و از تأثیر آن بر دلها صحبت میکند. او آرزو دارد که زلف معشوق مانند کفن پریشانیهای او باشد. همچنین به این نکته اشاره میکند که بخت در زندگی انسان مهم است، ولی گاهی اوقات وقتی یار در دسترس نیست، بخت بدتر میشود. شاعر تأکید میکند که نباید دیگران را آزار داد، زیرا فردای تاریک میتواند عواقب بدی داشته باشد. در نهایت، اشاره میکند که اگر کسی به حقیقت شعرش پی ببرد، معانی فراوان و پنهانی در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت زلفهای تو به قدری در دلها تأثیر دارد که باعث میشود همیشه و در هر زمانی بیدلیل ناله و فریاد کنیم.
هوش مصنوعی: ای کاش موهای تافتزدهات از شانهات پایین بیفتد، زیرا پریشانحالی ما را نیز به خوبی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این درد را تنها کسی میتواند بیان کند که در مقام نمایندگی، یادگار بزرگمناسی است.
هوش مصنوعی: شانس و اقبال با ماست، اما بدبختی آنجاست که هر جا که محبوبمان قدم بگذارد، همه چیز را به تاراج میبرد.
هوش مصنوعی: بهتر است برای آیندهات، به فکر روزهای بد خود باشی و دیگران را آزار ندهی، زیرا شب تاریک ممکن است به روز روشن برای تو تبدیل شود.
هوش مصنوعی: امیدوارم که روزی خائن را مجازات کنند و او را به دار آویزند. این روز به تماشا خواهد نشست.
هوش مصنوعی: اگر کسی به حقیقت کلام تو پی ببرد، عارف، باید بداند که اشعارت پر از معما و راز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترکم امروز مگر رای تماشا دارد
که برون آمده آهنگ بصحرا دارد
طره چون غالیه گرد سمنش حلقه زده
خه بنام ایزد یارب که چه سودا دارد
لعل شکر شکنش پرده مرجان سازد
[...]
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد
سر می خوردن آن خرگه مینا دارد
سبزه چون تازگی افزود به سر سبزی سال
گلبن فتح مَلک سرّ ثریا دارد
تاج بخش ملکان شاه جوانبخت جوان
[...]
باز گل جلوهکنان روی به صحرا دارد
نوجوان است سر عیش و تماشا دارد
خار در پهلو و پا در گل و خوش میخندد
لطف بین کین گل نورستهٔ رعنا دارد
آب هر لحظه چو داود زره میسازد
[...]
آنکه منزل چو مه از برج ثریا دارد
در سخا دست چو کان و دل دریا دارد
مفخر آل کیان خسرو عادل هوشنگ
که به اقبال سکندر دل دریا دارد
آن جهانگیر جوانبخت که در روز مصاف
[...]
هر که دل در هوس آن بت رعنا دارد
گو درآ زود که بر دیده من جا دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.