هر وقت ز آشیانهٔ خود یاد میکنم
نفرین به خانوادهٔ صیاد میکنم
یا در غمِ اسارت جان میدهم به باد
یا جانِ خویش از قفس آزاد میکنم
شاد از فغانِ من دلِ صیاد و من بدین
دلخوش که یک دلی به جهان شاد میکنم
جان میکَنَم چو کوهکن از تیشهٔ خیال
بدبختی از برای خود ایجاد میکنم
شد سرد آتشِ دل و خشکید آبِ چشم
ای آه آخر از تو ستمداد میکنم
با خِرقهای که پیر خرابات ننگ داشت
وامش کند به باده، من ارشاد میکنم
گه اعتدال و گاه دمکرات من به هر
جمعیت عضو و کار ستبداد میکنم
با زلفِ یار تا سر و کارم بُوَد چه غم
بیکار اگر بمانم افساد میکنم
من بیخبر ز خانهٔ خود چون سر خری
بر هر دری، که مملکت آباد میکنم
اندر لباسِ زُهد چو رَه میزنم به روز
با رهزنانِ شب ز چه ایراد میکنم
سرشارم هر شب از می و لیک از خماریاش
هر بامداد ناله و فریاد میکنم
درس آنچه خواندهام همه از یاد میرود
یاد هر که از شکنجهٔ استاد میکنم
شاید رسد به گوشِ معارف صدای من
زآن است عارف، این همه بیداد میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کار عشق سعی چو فرهاد میکنم
مشق جنون به خامه فولاد میکنم
تا فکر کرده است مرا بر سخن سوار
در کوه قاف صید پریزاد میکنم
دل را به یاد روی کسی یاد میکنم
آیینه کردهام گم و فریاد میکنم
بوی پیامی از چمن جلوه میرسد
از دیده تا دل آینه ایجاد میکنم
خاکم به باد میرود و آتشم به آب
[...]
چون شکوه از جفای تو بنیاد میکنم
از گریه چاره دل ناشاد میکنم
راهی چو در دل تو ندارم ازین چه سود
کز ناله رخنه در دل فولاد میکنم
از دیدهام سرشک چو هوشم ز سر رود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.