از بس که کشیدم از تو بیداد
از دست تو آمدم به فریاد
فریاد از آن کنم که آمد
بر من ز تو ای نگار بیداد
داد از دل پر طمع چه دارم
بر خیره چرا کنم سر از داد
مردی چه طلب کنم ز آتش
نرمی چه طلب کنم ز پولاد
شادی ز دل منست غمگین
در عشق تو ای بت پریزاد
هرگز دل من مباد بیغم
گر تو به غم دل منی شاد
من جان و جهان به باد دادم
ای جان جهان ترا بقا باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنجی که از معشوق میکشد صحبت میکند. او به فریاد آمده و از بیدادهایی که از سوی معشوق به او رسیده است، گلایه دارد. دل پر از طمعش را بیان میکند و به این فکر میکند که چه چیز از آتش انتظار داشته باشد و چه نرمیای از پولاد. در عین حال میگوید که شادیاش از عشق معشوق ناشی میشود، حتی اگر او غمگین باشد. شاعر در انتها به عمیق بودن عشقش اشاره میکند و از معشوق میخواهد که همواره باقی بماند.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و سختیهایی که از تو متحمل شدم، دیگر نتوانستم تحمل کنم و به داد و فریاد پرداختم.
هوش مصنوعی: فریاد من به خاطر توست، ای معشوق، که بر من ظلم و ستم کردهای.
هوش مصنوعی: از دل پر از طمع چه بگویم، چرا باید سر از حقخواهی بر افرازم؟
هوش مصنوعی: مردی که در سختیها و چالشها قرار دارد، نمیتواند از آتش انتظار نرمی داشته باشد و همچنین از پولاد نرمی نمیتواند طلب کند. در واقع، او باید بداند که در برابر سختیها نمیتواند به نرمش امیدوار باشد و باید با واقعیتهای سخت زندگی روبهرو شود.
هوش مصنوعی: شادی من ناشی از عشق توست، ای زیبای پرنعمت، در حالی که دل من در سوگ توست.
هوش مصنوعی: هرگز نمیگذارم دل من بدون غم باشد، حتی اگر تو با دل غمگین من شادی.
هوش مصنوعی: من زندگی و دنیای خود را فدای تو کردهام، ای جان جهان، امیدوارم که همیشه باقی بمانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خاصه شاه شرق فریاد
چرخم بکشد همی ز بیداد
نابسته دری ز محنت من
صد در ز بلا و رنج بگشاد
بیمحنت نیستم زمانی
[...]
ای زلف تو همچو شاخ شمشاد
وی قد تو همچو سرو آزاد
هر چند مرا زهر دو رنج است
بااین همه تا بود چنین باد
اشک من و روی خویشتن بین
[...]
از عشوه روزگار فریاد
کو خود ز وفا نمی کند یاد
آباد بر آن کسی که او هست
از بندگی زمانه آزاد
بر عمر مساز تکیه چون هست
[...]
تا چند کنم ز مرگ فریاد
چون مرگ ازوست مرگ من باد
شهری است وجود آدمی زاد
بر باد نهاده شهر بنیاد
باد است که خاک را براند
چون باد گذشت خاک استاد
دل خسرو شهر و عقل دستور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.