ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب
وز شب تپانچهها زده بر روی آفتاب
بر سیم ساده بیخته از مشک سودهگرد
بر برگ لاله ریخته از قیر ناب آب
خط تو بر خد تو چو بر سیم پای مور
زلف تو بر رخ تو چو بَر مِی پَرِ غُراب
دارم ز آب و آتش یاقوت و جزع تو
در آب دیده غرق و بر آتش جگر کباب
در تاب و بند زلف دلاویز جان کشت
جان در هزار بند و دل اندر هزار تاب
گه دست عشق جامهٔ صبرم کند قبا
گه آب چشم خانهٔ رازم کند خراب
چون چشمت از جفا مژه بر هم نمیزند
چشمم به خون دل مژه تا کی کند خضاب
هم با خیال تو گلهای کردمی ز تو
بر چشم من اگر نشدی بسته راه خواب
ای روز و شب چو دهر در آزار انوری
ترسم که دهر باز دهد زودت این جواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییهای معشوق خود صحبت میکند و به توصیف چهره و صفات او میپردازد. او گلبرگهای لطیف و رنگارنگ را به عنوان نماد زیبایی معشوقش معرفی میکند و از تأثیر عواطف عمیق خود بر وضعیت درونیاش سخن میگوید. شاعر درگیری خود را با عشق و احساسات بیان میکند که در آن، عشق هم باعث شادی و هم درد میشود. او از شدت عشقش و تأثیرات آن بر روح و جسم خود میگوید و به نوعی از ناامیدی نسبت به رفتار معشوقش ابراز میکند. در نهایت، شاعر به نگرانیاش از اینکه زمان ممکن است نتایج ناگواری برای عشقش به همراه داشته باشد اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای گلبرگ زیبا که از بنفشه به وجود آمدهای، با نقابی بر چهرهات شب را پوشاندهای و بر روی خورشید، اثر تپانچههای شب را به یادگار گذاشتهای.
هوش مصنوعی: بر روی رشتهای نازک از مشک خوشبو پاشیده شده و بر روی گلبرگهای لاله، قطرههای آب سیاه و ناب قرار دارد.
هوش مصنوعی: خطی که تو بر چهرهات داری، مانند خطی است که بر پای مورچهای بر روی نقره نقش بسته است و تار مویت بر روی صورتت، مانند رنگینی گرفته شده بر روی شراب است که شبیه پر یک کلاغ است.
هوش مصنوعی: من به خاطر وجود تو، هم در اشکهای خود غرقم و هم قلبم مانند کباب در آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: در جاذبه و پیچش موی زیبای معشوق، جانم به شدت آزرده و در هزاران بند گرفتار شده است. دل من نیز در هزاران درد و پیچش قرار دارد.
هوش مصنوعی: گاهی عشق باعث میشود که صبرم را از بین ببرد و گاهی اشکهایم رازهایم را فاش کنند و زندگیام را ویران سازند.
هوش مصنوعی: چشمانت به خاطر بدیهایت، هیچ زمان پلک نمیزند و من به خاطر درد دل، انتظار دارم که چه زمانی مژههایم به رنگ خون درآید.
هوش مصنوعی: با یاد تو، گلهای از تو کردم که اگر چشمان من به خواب نمیرفت، شاید این احساس بهتر بیان میشد.
هوش مصنوعی: ای روز و شب که مانند زمانه همیشه به من آزار میرسانید، میترسم که زمانه به زودی پاسخی بدهد که برای تو خوشایند نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.