کسی که در قدح دیگران بهار گداخت
مرا در آتش افسرده خمار گداخت
شدم غبار و نیامد دگر چه چاره کنم
نگشت وعده فراموش و انتظار گداخت
توبه کردم آسمان میخانه ساخت
از شکست شیشه ام پیمانه ساخت
شمع را همدرد بلبل کرد عشق
برگ گل چید و پر پروانه ساخت
می توان از صید وحشی ساقیان
دامگاه گریه مستانه ساخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج ناشی از بیوفایی و جدایی صحبت میکند. او به نقد افرادی میپردازد که در مورد دیگران حرف میزنند و احساس خود را در آتش افسردگی توصیف میکند. انتظار و وعدهای که هنوز محقق نشده، او را آزار میدهد. شاعر با اشاره به تجربههای تلخ و شکست، به ساختن لحظات خوش با عشق و میخانه اشاره دارد و در نهایت به احساس غم و گریهای که از عشق و یادآوری آن به وجود میآید، میپردازد.
هوش مصنوعی: کسی که در جمع دیگران غیبت و بدگویی میکند، باعث درد و اندوه من شده و مرا به وضعیت غمگینی و افسردگی انداخته است.
هوش مصنوعی: من به گرد و غبار تبدیل شدم و دیگر نمیدانم چه کاری انجام دهم. وعدهای که داده شده فراموش نشده و من همچنان در انتظار هستم.
هوش مصنوعی: من از گذشتهام پشیمان شدم و آسمان، که نماد امیدوارى و آرامش است، با شکسته شدن شیشهام برایم جام جدیدی ساخت.
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که شمع احساس همدردی با بلبل کند و گلبرگها را چید تا پروانهای را بسازد.
هوش مصنوعی: میتوان از شکار وحشی، در دامهای باریک، به صدای گریهی مستی دست پیدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت
دو دوست یک نفس از عمر برنیاسودند
که آسمان به سر وقتشان دو اسبه نتاخت
چو دل به قهر بباید گسست و مهر برید
[...]
چو در فراق تو یک دم نمی توانم ساخت
بگو که نرد هوس با تو چون توانم باخت
فراق روی تو ما را چنان نزار فکند
که هر که دید مرا از خیال وانشناخت
ببرد از من بیچاره صبر و هوش رخش
[...]
کسی که حق حریفان مهربان نشناخت
سزاست گر جگرش جور ناکسان خون ساخت
دریغ نیست مرا جان اگر چه دیر نماند
دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
رمید مرغ دل ما از آن چمن آن روز
[...]
مرا که هجر تو در ششدر هلاک انداخت
پس از تو نرد غم عشق با که خواهم باخت
زهر چه هست بپرداختیم خانه ولی
زدوست خانه دل را نمیتوان پرداخت
بمزدقان برو ای باد مژگانی بر
[...]
نه صالح بن وهب از کمین سمند بتاخت
به قصد پهلوی سلطان دین سنان افراخت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.