گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

کنون که جامه چو من میدری که سر مستم

خوش است سینه صفایی اگر دهد دستم

زلاف مردمی ام قید خود پسندی بود

سگ تو گشتم و از بند خویش وارستم

بدان هوس که چو دیو انگان خورم سنگت

هزار شیشه ناموس و ننگ بشکستم

تو آفتابی و من همچو عیسی از تجرید

بریدم از همه اشیا و با تو پیوستم

به هیچ راه چو اهلی ندیدمت روزی

که سالها بامید تو باز ننشستم

 
sunny dark_mode