یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگیر
یا زما هم سخنی بشنو و عذری بپذیر
به گرفتاری عاشق نتوان طعنه زدن
چکند گر پی قاتل نرود صید اسیر
ایکه خون از دم تیغ تو چکد حاضر باش
که خراشی نرسد بر دل درویش و فقیر
آنچنان زی که اگر جان طلبد یار زتو
تا بگوید که بده، بانگ برآری که بگیر
اهلی از خاک سیه بستر راحت دارد
پیش دیوانه چه خاکستر گلخن چه حریر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به انواع عشق و دردهای آن میپردازد. شاعر میگوید که در عشق نمیتوان به راحتی دیگران را مورد سرزنش قرار داد و اگر کسی دچار مشکل است، باید صدای او را شنید و عذر او را پذیرفت. همچنین اشاره میکند که عاشق باید در این وضعیت صبور باشد و از معشوق خود بپرسد که آیا جانش را برای او فدای کند یا نه. در انتها، نشان میدهد که فردی از خاک و زحمت به آرامش میرسد و در مقابل سختیها، توانایی مقابله با آنها را دارد.
هوش مصنوعی: یا به سخنان بتها توجه نکن و به ما ایرادی نگیر، یا اگر از ما چیزی میشنوی، عذر ما را بپذیر.
هوش مصنوعی: عاشق را نمیتوان به خاطر مشکلاتش سرزنش کرد، زیرا اگر کسی به دنبال قاتل برود، قطعاً اسیر خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر خون از تیغ تو بریزد، آماده باش که حتی یک خراش هم به دل درویش و فقیر نرسد.
هوش مصنوعی: چنان زندگی کن که اگر روزی یارت از تو خواست جانت را بدهی، با صدای بلند بگویی که بگیر!
هوش مصنوعی: اهلی که در خاک سیاه زندگی میکند، در آرامش و راحتی است. او به هیچگونه زرق و برقی نیاز ندارد؛ چه خاکستر باشد و چه پارچهی نرم و لطیف. دیوانهها برای درک این آرامش و ارزش آن، اهمیت نمیدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند
گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر
به گز نیزه قد خصم تو میپیمایند
تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر
بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر
ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر
ابر فروردین گویی به جهان آذین بست
که همه باغ پرندست و همه راغ حریر
گه زرهباف شود باد و گهی جوشندوز
[...]
ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر
کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر
گر خطیر آن بودی کهش دل و بازوی قوی است
شیر بایستی بر خلق جهان جمله امیر
ور به مال اندر بودی هنر و فضل و خطر
[...]
در زمانی بجهان آن دو بگردند دلیر
وز جهانی بزمان آن دو بر آرند دمار
چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر
سیر بودند یکایک، چه صغیر و چه کبیر
کردشان مادر بستر همه از سبز حریر
نه خورش داد مر آن بچگکان را و نه شیر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.