هرچند که گفتم غم دل سود ندارد
میسوزم و هیچ آتش من دود ندارد
منت ز طبیبان نکشد خسته دلی کو
اندیشه مرگ و غم بهبود ندارد
از من که گذر کرد؟ که چون لاله بدامن
داغی ز سرشک جگر آلود ندارد
از ناله بلبل چه شکیبد دل شیدا
کاشفته سر نغمه داود ندارد
دل پیش سگ انداز که از بهر تو عاشق
جان را چه وجودست که موجود ندارد
خوشباش که هر بنده که در عشق خریدند
اندیشه سلطانی محمود ندارد
اهلی که چو پروانه شد از عشق تو سرمست
جز سوختن از وصل تو مقصود ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوریده دل ما سر بهبود ندارد
سرگشته ما راه به مقصود ندارد
از سوز من سوخته کس را خبری نیست
آری چه کنم؟ آتش ما دود ندارد
ای دوست به بیهوده دل دوست میازار
[...]
دل در غم هجران تو بهبود ندارد
جز وصل تواش هیچ دوا سود ندارد
می دان به یقین ای دل و جان کاین دل تنگم
از هر دو جهان غیر تو مقصود ندارد
جان را طلبیدی ز من ای خسرو خوبان
[...]
دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد
وز عمر به جز وصل تو مقصود ندارد
بر سوختهٔ آتش غم مرحمتی کن
امروز که حلوای لبت دود ندارد
آن بخت که یابم ز دهان تو نشانی
[...]
شادم که دوا درد مرا سود ندارد
بیماری عشقست که بهبود ندارد
یک کس به در صومعه مقبول نظر نیست
نازم به خرابات که مردود ندارد
سرگشته زدم گام به هرجا و ندیدم
[...]
تر دامنیم آه غم آلود ندارد
این چوب تر ازبی ثمری دود ندارد
دل بر سر آتش زهوا وهوس ماست
این مجمره جز خامی ما عود ندارد
از گریه ما نرم نگردید دل صبح
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.