چو غنچه گرچه لبت مهر بر دهان دارد
ز غمزه نرگس شوخ تو صد زبان دارد
ز بسکه باد برد جان عاشقان ز غمت
نسیم کوی تو پیوسته بوی جان دارد
کمال حسن کند اقتضای بد مهری
گمان مبر که کسی یار مهربان دارد
بسینه دل که طپید از خیال غمزه تو
کبوتری است که شاهین هم آشیان دارد
بکوی عشق زیان هر که میکند سودست
کسیکه سود طمع میکند زیان دارد
نعیم هردو جهان کوثرست و آب حیات
شهید عشق هم این دارد و هم آن دارد
بر آستان تو اهلی است سربلند اما
اگر بعرش رسد سر بر آستان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و اثرگذاری عشق و معشوق است. شاعر به وصف معشوقی زیبا و دلربا میپردازد که با چشمانش هزار زبان سخن میگوید و دل عاشقان را میرباید. او تاکید میکند که زیبایی میتواند به دلتنگی و غم نیز منجر شود و عشق برعکس ظاهرش میتواند درد و رنجی به همراه داشته باشد. همچنین شاعر اشاره میکند که در عشق هیچکس نمیتواند از مرگ عشق مصون باشد و همه باید با سرسپردگی به آن تن دهند. در نهایت، او به والایی مقام عاشق میپردازد و نشان میدهد که حتی اگر به عرش هم برسد، همچنان در آستان معشوق با افتادگی و احترام خواهد ایستاد.
هوش مصنوعی: هرچند که لبهای تو مهر و سکوت دارند، اما زیبایی و ناز چشمهای تو به قدری صحبتکنندهاند که گویی زبانهای زیادی دارند.
هوش مصنوعی: بهخاطر غم تو، باد عاشقان را به جایی میبرد که همیشه عطر جان را از کوی تو میآورد.
هوش مصنوعی: زیبایی کامل بر اساس نیکی و محبت است، اما فکر نکن که هر کسی دوست و یار مهربانی دارد.
هوش مصنوعی: دل از خیال زیبایی تو به شدت میتپد، مانند کبوتر که در کنار شاهین زندگی میکند.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، هر که به بیدلی و آسیب نزدیک شود، در واقع به سود رسیده است. اما کسی که فقط به سود و منفعت خود فکر کند، در حقیقت متضرر خواهد شد.
هوش مصنوعی: نعیم، نعمت و خوشیهای هر دو دنیا مانند کوثر و آب حیات است. عشق شهید، هم از این نعمتها برخوردار است و هم از آن.
هوش مصنوعی: در آستان تو، حیوانی سربلند و پاک است، اما اگر به عرش خدای بزرگ برسد، سر خود را در مقابل او خم میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراقِ یارِ سفر کرده رویِ آن دارد
که قصدِ جانِ منِ زارِ ناتوان دارد
دلِ سبک سرم از جان ملال خواهد کرد
مگر که بختِ سبک سارِ سرگران دارد
غلامِ هم نفسی ام که یک نفس با من
[...]
کسی که یار وفادار و مهربان دارد
سعادت ابد و عمر جاودان دارد
مگر که گرد لب لعل آن صنم گشته ست
که باد صبحدم امروز بوی جان دارد
حدیث او همه روز و هلاک او همه شب
[...]
دلی، که میل به دیدار دوستان دارد
فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد
کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند
کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟
گرت به جان بخرم بوسهای، زیان نکنم
[...]
امیر و خواجه منعم کسی تواند بود
که پای همت بر فرق فرقدان دارد
ز راه لطف و کرم بر سر وضیع و شریف
دو دست خویش همه ساله زرفشان دارد
نه آنکه از زر و یاقوت او کله سازد
[...]
کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد
جزین حدیث نگوید کسی که آن دارد
ز مرگ چون دل صاحب دلان بود آمن
کسی که او بتو زنده است و چون تو جان دارد
زمین ز روی تو چون آفتاب روشن شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.