تا من از مادر نزادم غم که زاینده شد
تا نمیرم آتش دوزخ نخواهد زنده شد
کی ببوی وصلت از باد هوا خواهد شکفت
غنچه دل کز نهال زندگی بر کنده شد
عیب من کرد آنکه حسنت پرده جانش درید
پیش یوسف مدعی از دست خود شرمنده شد
تا نیفتد پرتو خورشید همت بر یکی
سایه اش بر کس نخواهد چون هما فرخنده شد
شد بدرویشی قبول بندگی اهلی ز دوست
نیکبخت اینجا کسی باشد که بی زر بنده شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان غم و اندوه شاعر میپردازد. او میگوید تا زمانی که از مادر زاده نشده است، اندوه وجود ندارد و تا زمانی که نمیرد، آتش دوزخ زنده نخواهد شد. نویسنده احساس میکند که عشق و وصال در دل او شکوفا نمیشود و دلش از زندگی قطع شده است. او به عیب خود اشاره میکند که باعث شرمندگیاش در مقابل محبوبش شده است. همچنین، او به این نکته میرسد که تا زمانی که همت و تلاش انجام نشود، موفقیتی حاصل نخواهد شد. در پایان، شاعر به مفهوم فروتنی در عشق و بندگی اشاره میکند و میگوید که در این دنیا کسی سعادتمند است که بدون ثروت به عشق و بندگی پرداخته است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه من از زمانی آغاز شد که به دنیا آمدم و تا زمانی که زندهام، آتش دوزخ نمیتواند شعلهور شود.
هوش مصنوعی: کی و زمانی که بوی وصال تو به مشام برسد، گل دل که از درخت زندگی جدا شده، خواهد شکفت.
هوش مصنوعی: شخصی که باعث عیبجویی من شد، زیباییاش به حدی بود که پرده جانش را پاره کرد. در برابر یوسف، که مدعی زیبایی است، از خود شرمنده شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اشعه پرتو خورشید همت بر کسی نتابد، سایهاش بدون تاثیر خواهد بود. هنگامی که همت مانند پرندهای خوشبخت و شاداب شود، همه میتوانند از برکات آن بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: در زندگی، گاهی اوقات پذیرش و احترام به دوستی و محبت، از چیزی ارزشمندتر است. در اینجا، کسی وجود دارد که بدون داشتن ثروت، ارزش و مقام را در بندگی و خدمت به دیگران یافته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد
گریههای جمله عالم در وصالش خنده شد
یاد آن کس کن که چون خوبی او رویی نمود
حسنهای جمله عالم حسن او را بنده شد
جمله آب زندگانی زیر تختش میرود
[...]
چون به پیش پای دلبر زلف سرافکنده شد
دل هم انر پای اوفتاد واز جان بنده شد
دل سر زلف تو را بگرفت و از عالم گذشت
نه به فکر رفته ونه در غم آینده شد
زد سر زلف خود آن دلدار و دلبرتر شد او
[...]
کشورایران از آن پس فرخ و فرخنده شد
کوس ملک و دولت نادر شهی غرنده شد
نخل عمر ناکسان از بیخ و بن پرکنده شد
مملکت آباد و رزق ارزان و عدل ارزنده شد
گلبن دولت ز آب تیغ او بالنده شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.