از دیده رفت و از دل پر خون نمیرود
در دل چنان نشسته که بیرون نمیرود
پندم مده که گر همه عالم کنند سعی
سودای لیلی از دل مجنون نمیرود
از آتش فراق دل عالمی بسوخت
دود دلی عجب که به گردون نمیرود
از آب دیده مدعی ام منع میکند
من عیب خود کنم که چرا خون نمیرود
اهلی، خموش باش که از عشق آن پری
کار تو از فسانه و افسون نمیرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس عمیق و پرغصه عاشقانه میپردازد. شاعر میگوید که عشق فراموششدنی نیست و حتی اگر کسی تلاش کند، عشق به لیلی از دل مجنون بیرون نمیرود. او از درد فراق و سوختن دلها سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که حتی با وجود مشکلات، عشق آنقدر عمیق است که نمیتوان از آن رهایی یافت. در نهایت، شاعر از عشق به پری میگوید و تأکید میکند که حتی داستانها و افسانهها نیز نمیتوانند از تأثیر عشق کم کنند.
هوش مصنوعی: او از چشمهایم دور شده، اما از دل نمیرود. در دل من چنان جای دارد که به سادگی نمیتوانم او را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: به من نصیحت نکن که حتی اگر تمام جهان تلاش کنند تا مجنون را از عشق لیلی جدا کنند، این عشق از دل او بیرون نمیرود.
هوش مصنوعی: درد جدایی باعث شد که دلهای زیادی بسوزد و جالب اینجاست که این احساس و اندوه به آسمان نمیرسد.
هوش مصنوعی: من از گریه و اشک خود نمیتوانم جلو بگیرم، اما در عوض به عیب و نقص خود فکر میکنم و میگویم چرا این درد و رنج از دلم کم نمیشود.
هوش مصنوعی: ای اهلی، سکوت کن، زیرا عشق آن پری باعث میشود که کار تو از داستانها و جادوها جدا نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچم غم تو از دل پر خون نمیرود
سودای لیلی از دل مجنون نمیرود
مهرت ز سینه تا نفسی خوش برآیدم
بسیار جَهْدْ کردم و بیرون نمیرود
افسانهها که بر سر دل میکنم ولیک
[...]
از سر هوای وصل تو بیرون نمیرود
سودای لیلی از دل مجنون نمیرود
چشمم نظر به غیر جمالت نمیکند
باد نو از طبیعت موزون نمیرود
تا دورم از کنار تو یک لحظه نگذرد
[...]
یاد تو هیچم از دل پر خون نمی رود
وز دیده ام خیال تو بیرون نمی رود
نام وفا مبر که دلم از جفا پرست
این داغهای کهنه بافسون نمی رود
صد گونه گل ز منزل لیلی شکفت و ریخت
[...]
هرگز به سیر گل دل محزون نمیرود
یار از خیال غمزده بیرون نمیرود
عشق از جهان بریدن و از جان گذشتن است
کار وفا ز پیش به افسون نمیرود
مردان به جا به عزم و توکل رسیدهاند
[...]
از دیده ام کدام نفس خون نمی رود
سیل هزار زهر به جیحون نمی رود
غیرت برم به شادی عالم که هییچ گاه
از خلوت وصال تو بیرون نمی رود
تمکین عشق بین که به این جذبهٔ طلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.