گنجور

 
نظیری نیشابوری

هرگز به سیر گل دل محزون نمی‌رود

یار از خیال غم‌زده بیرون نمی‌رود

عشق از جهان بریدن و از جان گذشتن است

کار وفا ز پیش به افسون نمی‌رود

مردان به جا به عزم و توکل رسیده‌اند

یک دل رمیده نیست که در خون نمی‌رود

از زخم عشق در بن هر سنگ کشته‌ای‌ست

از خون ما کجاست که جیحون نمی‌رود؟

لذت به خواب میرد و شادی به غافلی

در هر دلی که او به شبیخون نمی‌رود

در حرف تلخ نوش لبان صد دقیقه است

کوتاه‌بین ز لفظ به مضمون نمی‌رود

مرغان دشت را ز غم دل جراحتست

شب نیست کاین خروش به هامون نمی‌رود

از بس که رد شد از در مقصود حاجتم

آهم ز انفعال به گردون نمی‌رود

آن را که گوش دل شنود ناله‌ای بس است

عاشق به درس پیش فلاطون نمی‌رود

راه وفا ز تفرقه عشق بسته شد

دیری‌ست ناقه بر سر مجنون نمی‌رود

بوی نسیم فقر «نظیری» شنیده است

از ره به تاج و تخت فریدون نمی‌رود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

هیچم غم تو از دل پر خون نمی‌رود

سودای لیلی از دل مجنون نمی‌رود

مهرت ز سینه تا نفسی خوش برآیدم

بسیار جَهْدْ کردم و بیرون نمی‌رود

افسانه‌ها که بر سر دل می‌کنم ولیک

[...]

کمال خجندی

از سر هوای وصل تو بیرون نمی‌رود

سودای لیلی از دل مجنون نمی‌رود

چشمم نظر به غیر جمالت نمی‌کند

باد نو از طبیعت موزون نمی‌رود

تا دورم از کنار تو یک لحظه نگذرد

[...]

اهلی شیرازی

از دیده رفت و از دل پر خون نمیرود

در دل چنان نشسته که بیرون نمیرود

پندم مده که گر همه عالم کنند سعی

سودای لیلی از دل مجنون نمیرود

از آتش فراق دل عالمی بسوخت

[...]

بابافغانی

یاد تو هیچم از دل پر خون نمی رود

وز دیده ام خیال تو بیرون نمی رود

نام وفا مبر که دلم از جفا پرست

این داغهای کهنه بافسون نمی رود

صد گونه گل ز منزل لیلی شکفت و ریخت

[...]

عرفی

از دیده ام کدام نفس خون نمی رود

سیل هزار زهر به جیحون نمی رود

غیرت برم به شادی عالم که هییچ گاه

از خلوت وصال تو بیرون نمی رود

تمکین عشق بین که به این جذبهٔ طلب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه