تشریف کرامت اگر از لطف الهی است
پشمینه مارا چه کم از اطلس شاهی است
گر نامه سفیدی سببش توبه ز عشق است
این نامه سفیدی نبود نامه سیاهی است
چون برگ خزان دیده به پیرانه سرم بین
خون جگر از گریه که بر چهره گاهی است
در دعوی خونم اگرت غمزه گواه است
من راضی ام ایشوخ چهه حاجت بگواهی است
در وصف جمالت که نهایت نپذیرد
هرچند که گویند سخن نامتناهی است
عاشق که ز طوفان بلا روی نتابد
یونس صفتش کشتی نوح از دل ماهی است
اهلی نگرد نور دگر هر دم از آن رخ
آن رخ مگر آیینه انوار الهی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.