گنجور

 
اهلی شیرازی

از کفر و دین بری شده ام از برای تو

دنیا و آخرت همه کردم فدای تو

خواهم که خواب مرگ نبندد دو دیده ام

چندانکه چشم خود نگرم زیر پای تو

از خود تهیست لیک چو پر میکند نگه

حیرت برم ز صورت چین در سرای تو

دریوزه نمک ز تو شیرین لبان کنند

ای خسروان ملک ملاحت گدای تو

دانست کز کجاست مرا گریه های زار

در خنده هرکه دید لب جانفزای تو

ای آفتاب همدم هر تیره دل مشو

عیسی دمی است در خور نور و صفای تو

شد حلقه سگان درش جای راستان

اهلی برو که نیست درین حلقه جای تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو

کبکان شدند بسته به دام بلای تو

بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه

روشن کنند دیده به عز لقای تو

امیر معزی

ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو

ای اختران چرخ همه خاک پای تو

هرچند روشن‌اند و بلند آفتاب و ماه

دارند روشنی و بلندی ز رای تو

جز کردگار عالم و سلطان روزگار

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سوزنی سمرقندی

ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو

منشیندا کسی بجز از تو بجای تو

بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب

بادا ببحر لهو طرب آشنای تو

بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین

[...]

قوامی رازی

ای فخر روزگار من اندر ثنای تو

با دست عمر آنکه نجوید رضای تو

دارنده جهانی و جان آفرین خلق

منت بود که جان بدهند از برای تو

هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای بر میان چرخ کمر از وفای تو

وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو

آراستست خطبه بفرخنده نام تو

وافروختست سکه بفر و بهای تو

انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه