گر با من مستی حذر از بیهده گو کن
در سینه من آی و در فتنه فرو کن
چون غنچه دمد بوی ترا ایگل ز دل من
زنهار که بشکاف دل ریشم و بو کن
ای قبله پرست از بت ما شرم نداری
تا چند کنی سجده گل روی باو کن
کاری نکنی دیده زهاد که شورست
ساقی می ازین طایفه پنهان بسبو کن
چوگان سر زلف بر آور بسر دوش
سرهای عزیزان همه در معرکه گو کن
ای تشنه می شیره رز آب حیاتست
تا زهر نگردد حذر از عربده جو کن
رخسار نکو آینه صنع الهی است
اهلی به ادب سجده آن روی نکو کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل پیش نظر گیر سر و برگ نمو کن
گر مایل نازی سوی این آینه روکن
شایستهٔ تسلیم یقین سجدهٔکس نیست
ای ننگ عبادت عرقی چند وضوکن
تا چشم هوس هرزه نخندد مژه بربند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.