گنجور

 
اهلی شیرازی

اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزاری بکن

سنگی بزن تلخی بگو تیغی بکش کاری بکن

گیرم نداری میل من ای مردم چشم کسی

از گوشهٔ چشمی به ما نظاره‌ای باری بکن

ای یوسف جان، می‌خرد خلقی به جان وصلِ تو را

رسمِ گرانجانی بهل میل خریداری بکن

مردیم دور از رویِ تو در خانه مانی تا به کی؟

بیرون خرام آخر گهی گلگشتِ بازاری بکن

تا کی طبیبِ عاشقان غافل ز حالت بگذرد

اهلی بکش آهی ز دل یا ناله زاری بکن

 
 
 
ربات تلگرامی عود
میلی

ای مایه آزار دل، فکر دل‌زاری بکن

شکرانه آزادگی، یاد از گرفتاری بکن

غمزه‌زنان، جولان‌کنان،‌ با این و با آن همعنان

ز افتادگان چون بگذری، رو در قفا باری بکن

ای قتل مردم کار تو، باقی‌ست چندین جان هنوز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه