اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۰

اکنون که تنها دیدمت لطف ارنه آزاری بکن

سنگی بزن تلخی بگو تیغی بکش کاری بکن

گیرم نداری میل من ای مردم چشم کسی

از گوشهٔ چشمی به ما نظاره‌ای باری بکن

ای یوسف جان، می‌خرد خلقی به جان وصلِ تو را

رسمِ گرانجانی بهل میل خریداری بکن

مردیم دور از رویِ تو در خانه مانی تا به کی؟

بیرون خرام آخر گهی گلگشتِ بازاری بکن

تا کی طبیبِ عاشقان غافل ز حالت بگذرد

اهلی بکش آهی ز دل یا ناله زاری بکن